صفحه ٢٧٩

مى كند. آيا مى توان گفت: عقل زن از مرد كم تر است و آيا اين براى زن نقص شمرده نمى شود؟
(14)در زمينه اختلاف هاى طبيعى زن و مرد به تفاوت هايى اشاره شده است كه چندان محكم و قطعى نمى نمايد (موارد مهم و مسلّم در بخش مربوط به تفاوت ها گذشت)؛ براى مثال گفته اند كه مغز زن با مغز مرد اختلاف حجمى دارد و از آن كوچك تر است. اگر اين مطلب ثابت باشد، بعيد نيست كه سبب تفاوت هايى روانى به ويژه در امر شناخت و آگاهى بشود. همچنين گفته اند كه قدرت فهم و ادراك زن در همه زمينه ها (يا دست كم در زمينه امور عقلى و استدلالى) از مرد كم تر است. براى ما، هنوز اين ادّعاها اثبات نشده است. روايات وارد شده در اين زمينه هم چندان روشن و قطعى نيست و در مورد هريك توجيه هايى ذكر شده است.
تحقيق هاى روان شناختىِ آمارى، بر اين دلالت مى كند كه استعداد فراگيرى زن در بعضى از علوم و معارف، مانند رشته هاى رياضى و فلسفه از مرد ضعيف تر است و نيز مدّعى شده اند كه بهره هوش زن(15) از مرد كم تر است؛ امّا به گمان ما هنوز چندان روشن نيست و جاى بحث و گفت و گو دارد كه آيا «هوش» نامى است كه به يك قوّه داده اند يا اسمى براى مجموعه اى از چند قوّه و استعداد، مانند حافظه و سرعت انتقال و تعمّق در امور است. مسأله شناخت، ابعاد و وجوه متعدّد دارد و به ظاهر، روان شناسان به مجموع اين ابعاد و وجوه، نام واحدى، يعنى هوش را اطلاق كرده اند. شايد اساساً نتوان بهره هوش زن و مرد را مقايسه كرد؛ زيرا چه بسا در پاره اى از مراحل گوناگون شناخت و فراگيرى، زن قوى تر، و در پاره اى ديگر، مرد قوى تر باشد. به هرحال، ثبوت اين قبيل مطالب يقينى نيست و به فرض آن كه يقينى هم باشد، امورى نيست كه شايان توجّه و سفارش باشد.
نكته اى كه اين جا بايد سفارش فراوان به آن شود، اين است كه زن به سبب عواطف و احساسات بسيار شديد چنان كه بايد و شايد نمى تواند بر خود مسلّط باشد و چون ضبط و مهار عواطف و احساسات، شرط اوّلِ تفكّر صحيح و داورى است، زن در اين بُعد بسيار آسيب پذير است؛ امّا مرد ـ از آن جا كه عواطف و احساسات ضعيف ترى دارد ـ با سهولت بيش ترى مى تواند بر خود تسلّط يابد و با فرو نشاندن گرد و غبارهايى كه احساسات برمى انگيزد، به