صفحه ٣١

5. اگر مشروعيت حاكم اسلامى منوط به آراى مردم نيست، انتخابات چرا؟
شايسته است ابتدا به چند نظريه اشاره كنيم كه معتقدند آراى مردم بايد در حكومت دينى نقش داشته باشد.
1. برخى مى گويند: حكومت يا «ليبرالى» است و توسط آراى مردم مشروعيت پيدا مى كند، و يا «فاشيستى» است و در آن مردم هيچ دخالتى ندارند. در نظام اسلامى بايد آراى مردم را معتبر بدانيم، تا انگ فاشيستى به نظام زده نشود.
2. معدودى از فقهاى معاصر شيعه به عنوان احتمال گفته اند: در زمان غيبت معصوم، مشروعيت حكومت منوط به آراى مردم است.
3. برخى معتقدند: چون از طرف خدا براى حكومت ـ در زمان غيبت ـ حكمى صادر نشده و امر و نهى اى به ما نرسيده است، يعنى امر حكومت در عصر غيبت مسكوت مانده است، پس اين امر به مردم واگذار شده و آنان بايد به حاكميت شخص و يا اشخاصى نظر بدهند، يعنى نظر و رأى مردم نقش تعيين كننده در مشروعيت نظام دارد.
4. گروهى مى گويند: چون توسط خدا به كسى حق حاكميت اعطا نشده است، خود مردم بايد تصميم بگيرند زيرا مردم بر جان و مال خويش مسلط هستند (الناس مسلطون على اموالهم و انفسهم): مردم حاكميت را ـ كه حق آنان است ـ به شخصى واگذار مى كنند و يا او را وكيل خود مى گردانند. ـ تفاوت «توكيل» با «تفويض» اين است كه در اوّلى حق تجديد نظر داريم، ولى در تفويض نمى توانيم از رأى خود برگرديم، ـ پس مشروعيت حاكميت در هر دو صورت، به آراى مردم است.
در نقد نظريه نخست بايد گفت: به چه دليل حكومت بايد در دو شكل ياد شده منحصر باشد؟!
ما شكل سوّمى از حكومت را مى شناسيم كه در آن مشروعيت، با آراى مردم به دست نمى آيد، بلكه مشروعيت آن با حكم الهى است، در همان حال هيچگونه تحميلى هم بر مردم وجود ندارد، زيرا توسّل به زور براى دستيابى به حكومت مورد نظر ما روا نيست.
درباره نظريه دوّم بايد توجه كرد اكثريت فقهاى شيعه، مشروعيت حكومت در زمان غيبت را از ناحيه خدا مى دانند، اگرچه پذيرش و بيعت مردم باعث عينيت بخشيدن به حكومت دينى خواهد شد. و اگر مشروعيت، بسته به آراى مردم باشد، اشكالاتى پيش خواهد آمد كه در نقد نظريات ديگر مطرح مى شود.