صفحه ٢٨٣

داده نشده است. با توضيحاتى كه ضمن پرسش هاى ديگر آمده، روشن مى شود كه توان مرد در زمينه تعقّل، تدبير، كار بدنى و اقتصادى بيش تر است. براساس اين تفاوت تكوينى، تكليف اداره زندگى، خانواده و هزينه آن بر دوش مرد گذاشته شده، و در پى اين تكليف، حقّ مديريّت و تصميم گيرى در امور خانوادگى (و اجتماعى) به مردان داده شده است؛ بنابراين به قرينه آيه شريفه «الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ...،(16) منظور از «درجه» در آيه كريمه «وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَة»(17) روشن مى شود.
  آيه هاى موهمِ برترى مرد بر زن
پاره اى از آيه هاى قرآنى(18) مانند آيه 21 و 22 سوره نجم، مى فرمايد: «أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الاُْنْثى * تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى؛ آيا پسر خاصّ شما است و دختر خاص او [=خداوند ]اين قسمتى ظالمانه است». مفاد اين آيه ها اين است كه به هرحال، زن از مرد پست تر است؛ زيرا در اين آيه ها، مشركان سرزنش مى شوند كه چرا در حالى كه خود پسران را دوست مى دارند، فرشتگان الاهى را دختران خداى متعالى مى انگارند. اگر دختر، هم عرضِ پسر مى بود، چرا خداوند اين تقسيم را نمى پذيرد و آن را ستمگرانه مى داند؟
قرآن كريم، روش محاوره و گفتوگوى جدلى را مى پذيرد و خود، از اين شيوه كه براى ساكت كردن خصم و مخالف است، بر مبناى آن چه خودِ وى پذيرفته، استفاده مى كند. آن چه در آيه هاى مذكور آمده، در واقع سخنانى جدلى است نه برهانى؛ يعنى محكوميّت مشركان را براساس آن چه نزد خودشان مسلّم است، معلوم مى دارد، نه بر پايه آن چه از ديدگاه خودِ قرآن درست است.
برترى پسر و مرد بر دختر و زن، اصلى است كه نزد مشركان مسلّم بوده، نه قرآن. قرآن كريم به مشركان نشان مى دهد كه بر مبناى اين اصل مسلّمشان، محكوم هستند و سخنى ظالمانه مى گويند وگرنه چنان چه گذشت، قرآن ناقص تر بودن زن از مرد را به لحاظ انسانيت و لوازم آن مردود مى داند.