صفحه ٢٥٠

خاصى به نام پلوراليسم مطرح نبود. اما امروزه با گسترش جوامع و ايجاد ارتباط گسترده در ميان آنها اين مسأله مطرح گرديده است؛ بخصوص پس از شدّت گرفتن جنگ‌هاى فرقه‌اى و مذهبى و نتايج ويرانگر و خانمانسوز آنها اين تفكر تقويت شد كه مذاهب و عقايد ديگران را بايد پذيرفت و با آنها از در آشتى در آمد، زيرا نفع جامعه انسانى در سازگارى مذاهب و مكاتب گوناگون با يكديگر است.
مبناى پلوراليسم در بُعد عملى همزيستى مسالمت‌آميز است. لذا توصيه مى‌كنند كه كثرت‌هاى موجود در جامعه به جاى تنازع و اصطكاك با يكديگر، نيروهاى خود را صرف خودسازى درونى نمايند و بايكديگر به صورت مسالمت‌آميز زندگى كنند. اين سخن به اين معنا نيست كه همه گروهها يكديگر را حق بدانند، بلكه بايد وجود كثرت را بعنوان يك واقعيت بپذيرند. اما اين منافاتى ندارد با آنكه هر گروهى خود را بر حق بداند و ديگران را بر باطل.
در بعد نظرى و علمى مقتضاى پلوراليسم اين است كه انسان نبايد سخت‌گير و مطلق‌گرا باشد و روى يك فكر خاص تعصّب بورزد و آن را صددرصد صحيح و حق بداند. در حقيقت بازگشت آن به نوعى شك‌گرايى در بُعد معرفت‌شناسى است.
 مفهوم پلوراليسم دينى
پلوراليسم دينى يعنى چه؟

پاسخ: پلوراليسم دينى گاهى در بُعد نظرى و فكرى مطرح مى‌شود و گاهى در بُعد عملى.
منظور از پلوراليسم دينى در بُعد عملى يعنى احترام به عقيده طرف مقابل و هر مذهب و دينى كه بدان معتقد است و زندگى مسالمت‌آميز در كنار يكديگر. بنابراين پلوراليست يعنى كسى كه معتقد است دو يا چند نوع طرز تفكر ـ صرفنظر از اثبات و نفى نظرى ـ بايد در كنار يكديگر زندگى مسالمت‌آميز داشته باشند و مزاحمت اجتماعى براى ديگرى ايجاد نكنند. امّا در مقابل اگر كسى قايل به حذف يكى از اين دو از صحنه اجتماع باشد و فقط يكى را مجاز در عمل بداند ضد پلوراليسم است. مثلا در مورد مذهب كاتوليك يا مذهب پروتستان برخى مى‌گويند يكى از دو مذهب بايد حاكم باشد و لذا بايد با ديگرى مبارزه كرد تا از بين برود. اما براساس پلوراليسم دينى بايد اين دو مذهب، اگر چه از حيث نظرى هر كدام ديگرى را باطل مى‌داند، در عمل با يكديگر برادرانه زندگى كنند. و امّا پلوراليسم دينى در بُعد نظرى به معناى