نمىخواهد. هيچكس سزاوارتر از او براى تعيين حدود آزادى نيست. با اين بيان هيچ تناقض و اشكالى بر تئورى مسلمانها وارد نمىشود.
اما يك ليبرال غيرموحّد مىگويد حدود آزادى را مردم بايد تعيين كنند. اين نظريه و پاسخ اشكالهاى فراوانى دارد؛ از جمله اينكه هيچگاه همه مردم بر يك نظر مشترك اتّفاق نخواهند كرد و اگر رأى اكثريت را ملاك قرار دهيم، آن اقليت ـ كه چه بسا 49% مردم باشند ـ چگونه به حقوق انسانى خود مىرسند؟ علاوه بر اينكه انسانها در طول تاريخ نشان دادهاند كه قدرت تشخيص مصالح و مفاسد مادى و معنوى خود را بطور كامل ندارند و به همين جهت همواره در آراء خود تجديد نظر مىكنند.
انسان مجبور است يا مختار و آزاد؟
با وجود قوانين مختلف حاكم بر انسان و جهان، جاى اختيار كجاست؟ فرق اختيار تكوينى با آزادى تشريعى چيست؟ آيا اصولا انسان مختار است؟
پاسخ: يكى از مسائل مهم و جدى در فلسفه انسانشناسى، بحث جبر و اختيار است. اين بحث از مسائل قديمى بشر بوده كه همواره مورد گيرودار و محلّ آراء مختلف بوده است و امروزه نيز در محافل فلسفى جهان بازار گرمى دارد. طرح گسترده اين بحث و توجّه به جوانب آن، مجال بيشترى را مىطلبد. ما در اينجا بخاطر ربط مسأله «اختيار» با بحث «آزادى» اشارهاى كوتاه به مطلب داريم.
همانطور كه مىدانيد در مسأله جبر و اختيار، متكلمين اسلامى به سه دسته مهم تقسيم مىشوند:
الف) اشاعره كه قائل به جبر هستند و توحيد افعالى خداوند را مستلزم نفى اختيار براى انسان مىدانند.
ب) معتزله كه قائل به تفويض و واگذارى اعمال به انسان ها هستند و دست الهى را از اعمال بشر كوتاه مىكنند تا ساحَت الهى را از اعمال بد و گناهان تنزيه كنند.
ج) اماميه كه معتقد به «امر بين الامرين»، هستند و به پيروى از ائمه معصومين(عليهم السلام) نه جبر كامل را مىپذيرند و نه واگذارى كامل را. بعبارت ساده و مسامحهآميز، از جهاتى مجبور هستيم و از جهاتى هم مختار.
پرسش ها و پاسخ ها (جلد4 )
آزادى