صفحه ١١٤

ب. حكم رياست جمهورى شهيد محمدعلى رجايى(رحمه الله)(11/5/1360)
«بسم الله الرحمن الرحيم ... ملّت شريف و متعهّد ايران .... به رغم تبليغات دشمنان خارج و داخل، با اكثريت قاطع افزون از دوره سابق، جناب آقاى محمدعلى رجائى ايده الله تعالى را به رياست جمهورى كشور اسلامى ايران برگزيده و اين مسئوليت بزرگ و بار سنگين را به عهده او گذاشته است و چون مشروعيّت آن بايد با نصب فقيه ولىّ امر باشد، اينجانب رأى ملت را تنفيذ و ايشان را به سمت رياست جمهورى اسلامى ايران منصوب نمودم».(10)
ج. حكم رياست جمهورى مقام معظم رهبرى حضرت آية الله خامنه اى(مدّظله العالى) (17/ 7/ 1360)
«اينجانب به پيروى از ملّت عظيم الشأن و با اطلاع از مقام و مرتبت متفكّر و دانشمند محترم جناب حجة الاسلام آقاى سيد على خامنه اى ايده الله تعالى، رأى ملّت را تنفيذ و ايشان را به سمت رياست جمهورى اسلامى ايران منصوب نمودم».(11)
دوّمين دوره رياست جمهورى مقام معظم رهبرى(مدّ ظلّه العالى) (13/6/ 1364)
«اينك به پيروى از آراى محترم ملّت عظيم الشأن ... آراى ملّت را براى پس از پايان دوره كنونى، تنفيذ و ايشان را به سمت رياست جمهورى اسلامى ايران منصوب مى نمايم».(12)
3. فرمان تشكيل مجمع تشخيص مصلحت نظام از سوى امام راحل(رحمه الله)(13) (در تاريخ 17/ 11/ 1366)
در حالى كه وجود چنين مجمعى و يا اختيار تشكيل آن در قانون اساسى و در ضمن اختيارات رهبر ـ تا قبل از بازنگرى سال 1368 ـ پيش بينى نشده بود ولى امام(رحمه الله)چنين فرمانى صادر فرمودند و اين امر به نوبه خود جلوه اى ديگر از اعمال «ولايت مطلقه» مى باشد.
نكته جالب توجّهى كه در اين فرمان و موارد مشابه (مانند مورد قبلى) به چشم مى خورد آن است كه:
امور مندرجه در اصل يكصدودهم قانون اساسى كه «وظايف واختيارات رهبر» را تبيين مى كند، در واقع «احصائى» نبوده و «تمثيلى» مى باشند، به عبارت ديگر: مادام كه شرايط كشور