صفحه ٢٦٠

گونه كه زاويه تابش و بازتابش، يا برابر هستند يا برابر نيستند، و دو ضربدر دو يا مساوى چهار هست و يا مساوى چهار نيست، در مقابل اين پرسش دينى هم كه «خدا هست يا نيست؟» يك پاسخ صحيح بيشتر وجود ندارد و نمى‌توان «كثرت پاسخ‌هاى صحيح» را پذيرفت. در اينجا پلوراليست‌ها در مقام پاسخ‌گويى نكته ديگرى را مطرح مى‌كنند و مى‌گويند مسائل انسانى و ارزشى و فرهنگى، كه مسائل دينى نيز از جمله آنهاست، امورى اعتبارى‌اند و واقعيت خارجى ندارند، بنابراين تابع سليقه انسان‌ها هستند. به عنوان نمونه توجه كنيد كه نمى‌توان بطور قطعى و حقيقى گفت از ميان رنگ‌ها، رنگ سبز بهتر است يا رنگ زرد، و يا فلان بوى خوش از همه بهتر است، يا فلان غذا از همه بهتر است، فلان شخص از همه زيباتر است، يا فلان آب و هوا از بقيه بهتر است، يا آداب و رسوم مردم كشور چين و ژاپن از فلان عادت مردم كشورهاى افريقايى ـ بهتر است. امور دينى نيز همين گونه هستند و مثلا نمى‌توان بطور قطعى و حقيقى گفت نماز به طرف مكه بهتر است يا به طرف بيت‌المقدس، اسلام بهتر است يا مسيحيت، و توحيد و دين الهى بهتر است يا تثليث يا مادى‌گرايى. همه اين امور و هزاران مورد نظير اينها وابسته به عادات و سليقه مردم است و واقعيتى غير از اعتبار و خوشايند انسان‌ها ندارند. بنابراين قابل تغييرند و مى‌توان مدتى رنگ سبز را پسنديد و مدتى زرد را و زمانى صورتى را. در يك جامعه "نشستن" علامت احترام است و در جامعه ديگر "ايستادن" و در كشورى "خم و راست شدن."
ج) نسبيت در معرفت: ركن سوم و اصل ديگرى كه در تقويت پلوراليسم از آن سود جسته مى‌شود، مسأله نسبيت در معرفت است كه ريشه دو اصل اوّل و اهمّ امور در اين مسأله نيز هست. گفته مى‌شود نه تنها معرفت در زمينه ارزشها نسبى است، بلكه اصولا معرفت در همه زمينه‌ها به نوعى نسبى است. اگر بخواهيم شفّاف‌تر بگوييم، اصلا معرفت بى‌نسبيّت نمى‌شود؛ منتهى در بعضى امور واضح و روشن است و در بعضى امور خفىّ و پنهان. نسبيت در علوم حقيقى و در تمام معارف بشرى وجود دارد و جميع معارف ما در ترابط و تأثيرگذارى بر يكديگر هستند و هندسه معارف بشرى مرتب و با تغيير درشاخه‌هاى مختلف علوم، در حال تغيير است.
در پايان اضافه مى‌نماييم كه در جامعه ما افزون بر امور ذكر شده كسانى در ظاهر اسلامى و دينى سعى كرده‌اند از مفاهيم دينى و متون مقدس هم براى اين عقيده، دليل و شاهد اقامه كنند. و در مواردى حتّى به متون ادبى و اشعارِ امثال مولوى و عطّار هم تشبّث مى‌كنند كه در تك تك ادّله و استنادات ياد شده، نكات مختلفى مورد غفلت يا تغافل واقع شده است كه در جاى خود، مورد نقد و ارزيابى قرار گرفته و در اين كتاب نيز ما به برخى از آنها اشاره كرده‌ايم.