صفحه ٢٥٩

الف) پلوراليسم در مسائل سياسى، اجتماعى، اقتصادى؛
ب) نسبيّت در ارزش‌ها؛
ج) نسبيّت در معرفت.
در اينجا به توضيحى كوتاه در هر مورد مى‌پردازيم:
الف/ 1ـ پلوراليسم سياسى ـ اجتماعى: امروزه در جهان، كشورهاى مختلف، انواع مختلف حكومت دارند، بعضى رژيم سلطنتى دارند، بعضى رژيم جمهورى، بعضى رياستى و بعضى پارلمانى، و هر كدام به شيوه‌هاى مختلف اداره كشور را بعهده دارند.
در فلسفه سياست وقتى سؤال كنيم كه كدام نوع رژيم حكومتى بهتر است، جواب قاطعى نمى‌دهند و مى‌گويند هر كدام مزايا و محاسنى دارند همان گونه كه نواقص و معايبى نيز دارند.
همينطور امروزه دموكراسى امر پذيرفته شده‌اى است و گفته مى‌شود مردم بايد از طريق احزاب مختلف در اداره حكومت نقش ايفا كنند. اگر يك حزب واجد اكثريت باشد و هميشه حكومت را بدست بگيرد، مطلوب و مقبول نيست، بلكه بايد تضارب آراء و اختلاف انظار وجود داشته باشد و هر يك، مدتى زمام امور را بعهده گيرند. پس پلوراليسم حزبى امروزه امرى پذيرفته شده است.
الف/ 2ـ پلوراليسم اقتصادى: در بُعد اقتصادى نيز وجود قطب‌هاى مختلف اقتصادى موجب رفع ظلم و ستم از ناحيه عده‌اى خاص مى‌شود و ترقى و توسعه اقتصادى در گرو وجود قدرتهاى مختلف اقتصادى در جامعه است.
با ذكر اينگونه امور، طرفداران پلوراليسم مسأله دين را هم به امر سياست و اقتصاد و حزب، قياس كرده و نتيجه مى‌گيرند كه در عرصه‌هاى مختلف اجتماعى، تكثر مطلوب است و بايد در پى ايجاد و رشد آن بود. البته با توضيحى كه در پاسخ پرسش‌هاى قبلى راجع به پلوراليزم دينى داديم روشن شد كه اين قياس اشتباه است.
ب) نسبيت در ارزش‌ها: بسيارى از مسائل و علوم وجود دارند كه كثرت‌بردار نيستند؛ يعنى نمى‌توان به درستى دو يا چند نظريه با هم، در مورد آنها اعتقاد داشت. مسائل فيزيك،
شيمى، رياضى و هندسه از اين قبيل هستند. با توجه به اين نكته، از پلوراليست‌ها سؤال مى‌شود كه چرا شما گزاره‌هاى دينى و دين را به اقتصاد و سياست تشبيه مى‌كنيد؟ چرا دين و گزاره‌هاى دينى نظير مسائل فيزيك و رياضى نباشند كه يك پاسخ صحيح بيشتر ندارند؟ همان