صفحه ٢٥٢

بررسى تفسير اوّل
اصل اينكه بسيارى از اديان، بلكه كلّ مذاهب، كم يا بيش داراى عناصر حقّى هستند، موردپذيرش است. باطلِ صددرصد در عالم نداريم. و چنين سخنى أصلا قابل پذيرش هيچ انسانى نيست. اما از سوى ديگر اگر منظور اين است كه همه اديان موجود در عالم، بهرحال داراى عقايد يا احكام باطل‌اند و هيچ دين كامل و جامعى نداريم، اين سخن البته مورد پذيرش ما نيست. اسلام مى‌گويد آنچه دين الهى و شريعت محمد(صلى الله عليه وآله) است كاملا صحيح و با نزول اسلام دين به كمال و نعمت به تمام رسيده است. و آنچه در مكاتب ديگر آمده، اگر موافق با اسلام باشد، صحيح و در غير اين صورت باطل است. به هيچ وجه بُت‌پرستى، حيوان‌پرستى، و... با اسلام و دين غيرمحرَّف توحيدى يكسان نيستند. وجدان هر انسان منصفى بين اين اديان و مذاهب و تعاليم آنها با يكديگر تنافر آشكار مى‌بيند.
بعلاوه اسلام دينى است كه آشكارا ايمان به بعضى از آيات و كفر و نپذيرفتن برخى ديگر از آيات را رد مى‌كند و مى‌گويد تبعيض بين تعاليم و دستورات دين مساوى با عدم پذيرش كلّ دين و كفر به آن است. خلاصه اينكه اسلام كلا بر حق است و هيچ باطلى در آن راه ندارد.
 

توضيح تفسير دوم
اين نظر بر آن است كه دين حق بمنزله قلّه واحدى است كه همه اديان موجود در عالم راههايى هستند به سوى آن نقطه واحد. هر دينى مى‌خواهد ما را به آن حق واحد راهنمايى كند و بهرحال به مقصد مى‌رساند، خواه از راهى طولانى يا راهى كوتاهتر يا به نحو يكسان. كسى كه به مسجد مى‌رود يا به كليسا يا كنشت يا بتخانه، همه به دنبال معبود و مطلوب واحدى هستند.
بررسى تفسير دوم
اين بيان در مقام مثال و تشبيه قابل تصورّ است، اما نسبت ميان اديان مختلف اينگونه ترسيم نمى‌شود. وقتى اسلام اولين مسأله و اوّلين سخنش اين است كه «خدا يكى است» و راه رستگارى، پذيرفتن توحيد است، اين راه چگونه با راه مسيحيتى كه دعوت به تثليث مى‌كند يكى است؟ چگونه ما را نهايتاً به نقطه واحدى مى‌رسانند!؟ قرآنى كه در برخورد با عقيده تثليث مى‌گويد: «كسانى كه براى خداوند فرزند قائل شده‌اند، حرفى زده‌اند كه جا دارد آسمانها