3.«مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاَغُ»(5)؛ پيامبر تنها بايد پيامهاى خدا را به مردم برساند و نه چيز ديگر.
4.«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»(6)؛ ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس.
5.«فَمَنْ شَاءَ فَلَيُؤْمِنْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ»(7)؛ هر كه مىخواهد بپذيرد و هر كس هم نخواست كفر بورزد.
آنها با استدلال به اين آيات چنان فرياد آزادى سر مىدهند كه گويا ـ معاذ الله ـ از خدا هم براى آزادى انسان دلسوزترند! غافل از آن كه در مقابل آيات پيش گفته، برخى آيات مىفرمايد: هرگاه خدا و پيامبر او چيزى را براى مردم برگزيدند و به آنها دستورى دادند، هيچ كس حقّ انتخاب و اختيار در مقابل آنها ندارد و بايد تابع خواست آنها باشد:
«وَ مَا كَانَ لِمُؤْمِن وَ لاَ مُؤْمِنَة إِذَا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ»(8) و يا آيه: «اَلنَّبِىُّ أُوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»(9)؛ پيامبر از خود مردم به خودشان اولى است.
تقريباً تمام مفسّرين اين آيه شريفه را چنين تفسير كردهاند كه: تصميم پيامبر بر تصميم مردم مقدّم است و وقتى او تصميمى گرفت ديگران حقّ مخالفت در برابر تصميم او را ندارند.
در بادى امر شايد تصوّر شود بين اين دسته از آيات تعارض وجود دارد، ولى كسى كه اندك آشنايى با قرآن داشته باشد و مراجعهاى به سياق و قبل و بعد آيات دسته نخست داشته باشد، درمىيابد كه مصبّ و مورد اين آيات ارتباطى به مسأله آزادى ندارد تا تهافتى رخ بنمايد؛ بلكه در مقام دلدارى دادن به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) است. زيرا پيامبر به دليل آن كه مظهر رحمت و عطوفت الهى بود، بسيار از اين كه مردم راه حقّ و اسلام را نمىپذيرفتند نگران بود و گاه چنان غصّه مىخورد كه گويا مىخواهد خود را هلاك كند. خداوند متعال نيز در مقام دلدارى پيامبر خود مىفرمايد: «لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ»(10)؛ شايد تو خويشتن را به سبب اين كه ايمان نمىآورند هلاك كنى. خداوند آيات دسته اوّل را نازل كرده است تا آرامشى به پيامبر داده باشد.
پرسش ها و پاسخ ها (جلد3 )
دین و مفاهیم نو