بند كشد و با اين كار اعتبار خود را نيز از ميان بردارد. بنابراين، افراد در محيطهاى دينى بايد از نهايت آزادى برخوردار شوند و احكام و قوانين دينى حقّ محدود كردن آزادىها را ندارند.
بخشى از استدلال فوق سخن حقّى است و بخش ديگر سفسطهاى بيش نيست كه با اندك تأمّلى قابل شناسايى است. قسمت اوّل استدلال پيش گفته كه انتخاب دين را در فضا و شرايطى آزاد قابل قبول و ارزشمند معرّفى مىكند و در تأييد آن به آيه «لا اكراه فى الدّين» تمسك مىجويد، سخنى موجّه مىباشد؛ امّا قسمت دوّم استدلال كه در ادامه آمده است و چنين وانمود مىكند كه حتّى بعد از پذيرش دين بايد آزادى چنان محفوظ باشد كه مقرّرات دينى هم نتواند گزندى به آن برساند، مُغالطهاى بيش نيست.
براى روشنتر شدن مطلب بايد گفت: در اين استدلال بين دو مرحله و دو مقام از آزادى خلط شده است: يكى آزادىِ قبل از گزينش دين و دوّم آزادىِ بعد از گزينش دين. آن آزادى كه شرط اختيار و قدرت انتخاب است منزلگاهى قبل از دين دارد و بدون آن گزينش آزاد منتفى خواهد شد. امّا آزادى بعد از پذيرش دين، در چارچوب دين و محدود به حدود دينى خواهد بود. به عبارت ديگر، بعد از آن كه انسان آزادانه دين را انتخاب كرد، مجموعه دين اعم از امور اعتقادى و دستورات عملى را نيز پذيرفته است و به لوازم اين پذيرش كه عمل و راهپويى در قالب اين اعتقادات و فرامين عملى است گردن نهاده، آزادانه خود را تابع اوامر و نواهى خداوند متعال ساخته است.
نظير اين مسأله در بسيارى از امور زندگى انسانها نيز اتفاق مىافتد. به عنوان نمونه، افراد آزادانه و با گزينش خود به استخدام نيروهاى نظامى و انتظامى درمىآيند، امّا بعد از استخدام شدن و پذيرفتن آزادانه قوانين و مقرّرات حاكم بر نيروهاى مذكور، حقّ تخطّى از قوانين و مقرّرات را ندارند و نمىتوانند به هر گونهاى كه خود خواستند تصميم بگيرند.
گاهى نيز اين مغالطه با رنگ و لعاب دينى و با استناد به برخى آيات قرآنى بيان مىشود تا از مقبوليّت بيشترى برخوردار گردد. آياتى چون:
1.«لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِر»(3)؛ تو بر مردم سيطره و تسلّط ندارى.
2.«مَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَ مَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيل»(4)؛ و ما تو را مسؤول (اعمال) آنها قرار ندادهايم و تو وكيل مردم و نگهبان آنان نيستى.
پرسش ها و پاسخ ها (جلد3 )
دین و مفاهیم نو