صفحه ١٠٠

روش عقلاء در تبعيت از يك حكومت
نكته ديگرى كه تذكّر آن ضرورى مى نمايد آن است كه: مطابق رويّه عقلايى و بينش عُرفى مردم دنيا، هرگاه در يك كشور حكومتى تشكيل شود و اهل تشخيص و افراد مجتمع در پايتخت، از آن مركز حكومت تبعيّت كنند، ساير شهرها و مناطق كه گرايش به حفظ آن حكومت دارند به حمايت از آن مى پردازند.
برهمين اساس در نامه هايى كه بين امير مؤمنان و معاويه ردّ و بدل شده است به سؤالى از جانب معاويه برمى خوريم كه مى پرسد: چرا بايد از شما اطاعت كنم در حالى كه با شما بيعت نكرده ام؟ حضرت در جواب مى فرمايند: تو خلفاى قبل از من را جانشين رسول الله، و اطاعت آنها را بر همه مسلمين واجب مى دانستى در حالى كه فقط اهل مدينه با آنها بيعت كرده بودند ولى اين منشأ وجوب اطاعت بقيه افراد شده بود، پس اطاعت از من هم بر تو واجب بوده است. البته اين سخن حضرت به معناى تأئيد و مشروعيت بخشيدن به حكومت خلفاى سه گانه قبلى نيست و تنها بحثى جدَلى و براساس پذيرفته هاى طرف مقابل مى باشد.
بنابراين، با توجه به اينكه اسلام حكومت را براى همه مسلمين مى خواهد و ركن اصلى اين حكومت وجود اسلام شناسى عادل و زمان شناس جهت اجراى احكام دينى است، و از طرفى در حال حاضر، مطابق ديدگاه اسلامى، هيچ حكومت حقّى بجز جمهورى اسلامى ايران در جهان وجود ندارد و از سوى سوم تنها حكومت برحق، در مركز خود برخوردار از تأييد و بيعت اسلام شناسان صالح و مردم مى باشد، پس برهمه مسلمانان لازم است پيرامون محور ولايت فقيه تجمّع كرده و با حمايت از نظام مبتنى بر آن به احياى مجدّد تمدّن اسلامى و تأمين عزّت مسلمين كمك نمايند. همانطور كه امروزه شاهد اعلام حمايت و تبعيّت بسيارى از گروه ها و شخصيّت هاى اسلامىِ سراسر دنيا از ولىّ امر ايران بعنوان ولى امر مسلمين جهان مى باشيم و از اين روست كه ما ولىّ امر خود را «ولىّ امر مسلمين» مى دانيم.
ناگفته نماند اين نامگذارى، مبتنى بر نظريّه مكتبى ما و منطبق با طرحِ اصلى حكومت اسلامى است و منافاتى با طرح ثانوى حكومت كه مستلزم وجود قانون اساسى در چار چوب يك كشور مانند ايران و رعايت قوانين بين المللى در تنظيم روابط باساير كشورها است ندارد، چرا كه اين دو طرح در طول همديگرند نه در عرض هم كه با هم تنافى پيدا كنند.