صفحه ٣٣٤

ج. كار كردن زنان در بيرون از خانه، مانع از آن شد كه بتوانند به كارهاى خانه چنان كه بايد و شايد رسيدگى كنند و همين ضعف، سبب بروز اختلاف هاى خانوادگى شد. از طرفى، استقلال اقتصادى و داشتن درآمد هم سبب جسورتر شدن زنان شد و بيم آنان را از متاركه و طلاق كاهش داد؛ در نتيجه، دامنه نزاع هاى خانوادگى گسترش يافت. ناگفته پيدا است كه پيامد تشديد اين گونه اختلاف ها، در غالب موارد چيزى جز طلاق و جدايى زن و شوهر نيست.
د. يكى از نتايج نهضت هاى طرفدار زنان، منع تعدّد زوج ها بود. گفتند و نوشتند كه بيش از يك زن داشتن، بى حرمتى به شخصيت زنان و سبب تضييع حقوق آنان است؛ پس نبايد به مرد اجازه داد كه همسر ديگرى برگزيند. نتيجه ديگر، منع ازدواج موقّت بود كه آن هم با استدلال هايى مشابه به كرسى نشست. از دست به دستِ هم دادنِ چند عاملِ همجنس بازى، ازدياد طلاق، ممنوعيّت چند همسرى و منع نكاح موقّت، آن چه حاصل شد، فقط افزايش سريع تعداد دختران شوهر نكرده و زنان بيوه بود. اين امر در كشورهايى كه به جنگ هاى شديد داخلى يا برون مرزى مبتلا مى شدند و تعداد فراوانى از مردانِ خود را از دست مى دادند، شكل مصيبت بارتر و چاره ناپذيرترى به خود مى گرفت و از صورت امر موقّت و گذرا خارج مى شد.
هـ. مردان كه از چند همسرى و نكاح موقّت به شدّت منع شده بودند، وقتى با يك زن، غريزه جنسى خود را اشباع شده نمى يافتند، چاره اى جز رفيقه بازى نمى ديدند؛ از همين رو، ارتباط هاى نامشروع جنسى با دختران و زنان بى شوهر و حتّى زنان شوهردار رايج شد. تحقيق هاى آمارى خود غربيان، بيانگر اين واقعيت دردآور است كه اكثريّت قريب به اتّفاق مردان، در جوامع غربى، به يگانه زن قانونى خود بسنده نمى كنند و با دختران و زنان ديگر سر و سرّى دارند.
و. ارتباط هاى جنسى نامشروع، سبب گسيختگى علايق خانوادگى، فروپاشى و انهدام كانون گرم خانواده و پيدايش اطفال نامشروع و بى سرپرست مى شود.
آشفتگى هاى روانى و اجتماعى ناشى از به اصطلاح آزادى زن، محدود به اين موارد نيست. آن چه گفتيم، فقط مشتى از خروارها مشكل و مصيبت هايى است كه تمدّن غرب را زير بار خود به ستوه آورده است؛ به همين جهت، فعّاليت هاى روزافزونى كه در جوامع غربى و به ويژه به وسيله زنان، ضدّ اين «حقوق و آزادى هاى زن» صورت مى پذيرد، به هيچ وجه دور از انتظار نيست. امروزه زنان كشورهاى غربى به طور جدّى از حكومت هاى خود مى خواهند كه تعدّد