صفحه ٣٢٢

صلاح آوردنِ او به زدن منحصر شد، وى را بزنيد؛ امّا زدنى كم و سبك؛ به گونه اى كه شكستگى و جراحتى نبيند و حتّى پوست تنش كبود يا قرمز نشود. همين قدر كه بفهمد خطا و گناهى از او سرزده كه نبايد تكرار شود، كافى است.
در آيه بعدى خداى متعالى مى فرمايد:
وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً؛(65) و اگر از جدايى و شكاف ميان آن دو [همسر] بيم داشته باشيد، يك داور از خانواده شوهر و يك داور از خانواده زن برگزينيد [تا به كار آنان رسيدگى كنند]. اگر آن دو در پى اصلاح باشند، خداوند به توافق آن ها كمك مى كند؛ زيرا خداوند دانا و آگاه [و از نيّت هاى همه با خبر] است.
براساس اين آيه شريفه، اگر بستگان و نزديكان هر خانواده اختلاف هاى زن و شوهر را رو به افرايش مى بينند، به گونه اى كه بيم آن مى رود كار به دشمنى و جدايى بينجامد، وظيفه دارند دادگاهى خانوادگى تشكيل دهند و دو داور از طرف هر دو فاميل تعيين كنند تا آنان، زن و شوهر را آشتى دهند.
گاه ممكن است نشوز و نافرمانى مرد، عامل اختلاف برانگيز در محيطِ خانواده باشد. در اين جا قرآن مى فرمايد:
وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ؛(66) و اگر زنى از سركشى يا رويگردانى شوهرش بيم داشته باشد، مانعى ندارد با هم صلح كنند، و صلح بهتر است.
لحن اين آيه شريفه دلالت دارد بر اين كه مقصود از «صلح»، صلحى است كه با چشم پوشى زن و مرد، به ويژه زن از پاره اى از حقوق زناشويى خود صورت مى پذيرد؛ يعنى براى آن كه زن، اُنس و موافقتِ شوهر خود را جلب كند و از جدايى و طلاق پيش گيرى كند، بهتر است از بعضى حقوق خود صرف نظر كند.