صفحه ٢٧٢

1ـ13 آمده است، مار با زن (حوّا) به گفت وگو مى پردازد و او را وسوسه مى كند و مى فريبد و سرانجام «چون زن ديد كه آن درخت براى خوراك نيكو است و به نظر خوش نما و درختى دل پذير و دانش افزا است، پس از ميوه اش گرفته بخورْد و به شوهر خود نيز داد و او خورد». آدم هنگامى كه مورد خطاب عتاب آلود خداوند واقع مى شود، مى گويد: «اين زنى كه قرينِ من ساختى، وى از ميوه درخت به من داد كه خوردم»؛ آن گاه خداوند «به زن گفت: اين چه كار است كه كردى؟! زن گفت: مار مرا اِغوا نمود كه خوردم». بر اين اساس، يهوديان و مسيحيان را عقيده بر اين است كه شيطان، حوّا و حوّا، آدم را فريفت.
قرآن كريم، در هر سه موضعى(3) كه به داستان آدم و حوّا مى پردازد، مى فرمايد كه آن ها يكسان مورد خطاب و نهى خداوند متعالى قرار گرفتند و با هم، فريفته وسوسه هاى شيطان شدند؛ بنابراين، چنين نبوده كه عامل فريب حوّا، شيطان و عاملِ فريب آدم حوّا باشد؛ بلكه وسوسه گر و فريب دهنده هر دو، شيطان بوده است.
2. مرد و زن بر اثر عبوديّتِ خداى متعالى و انجام تكاليفى كه برعهده آنان است، به طور مساوى و يكسان استكمال مى يابند. چنين نيست كه بعضى از انواع و مراتب كمالات انسانى، به مردان اختصاص داشته باشد و زنان را در آن سهمى و مشاركتى نباشد، يا به عكس.(4)
3. در هر يك از دو جناحِ حقّ و باطل، هم مرد و هم زن وجود دارد و چنين نيست كه تكيه جناح حق يا جناحِ باطل بر مردان يا زنان باشد. آن چه انسان ها را (اعمّ از مرد و زن) در دو جناح حقّ و باطل جاى مى دهد، ايمان حقيقى و كفر باطنى و نفاق است، نه زن يا مرد بودن. مردان و زنانى كه به راستى ايمان آورده اند و كارهاى شايسته مى كنند، با هم در پيوندند و مردان و زنان كافر و منافق نيز با يك ديگر ارتباط دارند.(5)
4. بسيارى از تكاليف و مسؤوليت ها ميان مردان و زنان مشترك است؛ چه در آياتى كه فقط صيغه مذكّر آمده(6) و چه در آياتى كه هر دو صيغه به كار رفته است. از جمله آيه هايى كه در