صفحه ٢٦٤

و عناد با معصومين(عليهم السلام)) با اماميه در اصل خدا و دين و كتاب و ضروريات دين مشترك هستند و همگى تحت حكومت اسلامى بعنوان يك انسان و مسلمان از حقوق متناسب برخوردارند. بين اين فرقه‌ها، هيچگاه دين توصيه به جنگ و درگيرى نمى‌كند.
ب) غير مسلمانان يا كسانى كه يهودى و مسيحى و يا زرتشتى يا اصطلاحاً اهل كتاب‌اند. اين عده هم در نظام اسلامى بر اساس قرارداد تحت حمايت هستند و جان و مال و ناموس آنها محترم است و همان طور كه مسلمانان خمس و زكات و ماليات پرداخت مى‌كنند اينها هم موظف به پرداخت نوعى ماليات (= جزيه) در ازاى خدمات ارائه شده‌اند. نسبت به پيروان اين اديان هم هيچگاه اسلام ابتدائاً دستور جنگ صادر نكرده است.
ج) كسانى كه اهل اديان آسمانى نيستند اما با حكومت اسلامى معاهده و قرارداد بسته‌اند. اين عدّه (= كفّار معاهَد) هم در همسايگى مسلمانان، بلكه در سرزمينهاى اسلامى طبق قرارداد به زندگى خود ادامه مى‌دهند و طرفين بايد بر اساس شرايط قرارداد ـ كه مى‌تواند متفاوت باشد ـ عمل كنند. در مورد اين گروه هم طبق قرارداد، حقّ تعرّض و درگيرى از طرفين سلب مى‌شود.
د) كسانى كه يا اصلا اهل پيمان و عهد نيستند و يا پيمان مى‌بندند و مى‌شكنند. اين افرادِ ياغى و طاغى در هيچ حكومت و نظامى قابل تحمّل نيستند و اينها را بايد با زور و قدرت و جنگ يا وادار به تسليم كرد و يا از ميان برداشت. اين اصل در همه نظامهاى عالم هست و هيچ حكومت سالمى اجازه دزدى و تجاوز به حقوق ديگران را نمى‌دهد و با خلافكار برخورد خواهد كرد.
در كنار امور ياد شده، دينِ منطقى و معقول اسلام هميشه از مخالفين دعوت به بحث و گفتگو كرده و مى‌گويد ما اهل مباحثه و مناظره هستيم، اگر شما ما را قانع كرديد و حقانيّت و صحت راه خود را اثبات كرديد ما از سخن خود دست برمى‌داريم و به شما مى‌پيونديم و اگر ما ثابت كرديم كه برحقّيم، شما هم بياييد و به ما ملحق شويد. حتّى بالاتر از اين، مى‌گويد اگر هم تسليم منطق و حق نمى‌شويد، بياييد طبق عهد و قرارداد با هم زندگى كنيم و خون يكديگر را نريزيم، حرف ما را هم نمى‌خواهيد، نپذيريد. نهايتاً اگر كسى حرف منطقى و حق را نپذيرفت و حاضر به صلح و معاهده و همزيستى نشد، هر ناظر منصفى تصديق مى‌كند كه چاره‌اى جز برخورد نمى‌ماند. در تنازع و درگيرى كافى نيست كه يك طرف نزاع و تعرّص نكند، بلكه بايد طرفين جلوى تجاوز و تعدّى خود را بگيرند تا رفع خصومت و جنگ شود. پس راه صحيح اين نيست كه بگوييم همه برحقّند، بلكه مى‌توان فقط خود را حق دانست و در واقع هم فقط يك گروه بر حق باشد، اما هيچگاه با ديگران خصومت و جنگ نورزيد.