پنجم: ليبراليسم دولت مطلوب را دولتى مىداند كه فقط از چارچوبهاى كلى حيات اجتماعى دفاع مىكند. دولت بايد رفاه گستر باشد و هر چه كمتر در امور مردم دخالت كند و براساس تفكر فردگرايى و اصالت فرد، قوانين اجتماعى بايد به حداقل برسد و آزادىهاى افراد بيشتر تأمين گردد. وظيفه دولت برقرارى نظم و امنيت است براى آن كه افراد هر چه بيشتر از رفاه و لذتهاى مادى برخوردار شوند. اما در انديشه اسلامى، دولت بايد هم رفاه گستر باشد و هم فضيلت گستر. هم جان و مال و ناموس افراد را حفظ كند و هم معنويت و اخلاق فرد و جامعه را تعالى بخشد. در موارد تعارض، حقوقِ جامعه بر فرد مقدم مىشود و جانب فضيلت بر جانبِ رفاه و ماديت رجحان مىيابد. وظيفه حكومت اسلامى هدايت جامعه به سوى مصالح مادى و معنوى است.
به عنوان نمونه توجه بفرماييد كه اسلام حتّى به اقليتهاى مذهبى و اهل ذمّه هم اجازه نمىدهد كه در جامعه، علناً مرتكب محرمّات شوند و مثلا شراب خوارى كنند. يا در ايام ماه مبارك رمضان به مسلمان و غيرمسلمان و سالم و مريض و معذور و غيرمعذور اجازه نمىدهد كه در حضور و مرئى و منظر ديگران روزهخوارى كنند و دولت اسلامىموظف است از اين موارد خلاف جلوگيرى كند.
ششم: لازمه تفكر ليبراليستى، تسامح و تساهل در برخوردهاى مختلف است؛ گرچه در عمل، دولتهاى غربى در اين جهت عمل نمىكنند و كسانى كه به دين و معنويت و اخلاق و احكام الهى توجه مىكنند در جوامع مدرن محكوم و از بعضى حقوق محروم هستند.
اسلام گرچه شريعت سمحه و سهله است اما مدارا را در چارچوب احكام الهى مجاز مىداند و كسانى كه حدود الهى را مراعات نمىكنند توبيخ مىكند و در مواردى با شدّت و غلظت برخورد مىكند. حتى به اهل كتاب هم اجازه هر فعاليت خلاف دينى را نمىدهد، همان طور كه مسلمانان نيز هركارى را در صحنه اجتماع حق ندارند انجام دهند.
بدين ترتيب ملاحظه مىشود كه تفكر اسلامى با تفكر ليبراليستى 180 درجه مخالفت دارد و به هيچ وجه قابل جمع نيستند. امّا متأسفانه علاوه بر غرب، در جوامع اسلامى و از جمله كشور ما هم، انديشهها، اصول و ارزشهاى غربى رسوخ كرده و موجب التقاط فكرى، خصوصاً در بين قشرهاى تحصيل كرده و روشنفكر، و حتّى برخى از مسئولين و خواص شده است و بايد با تعمّق بيشتر در انديشهها و ارزشهاى نابِ اسلام، در زدودن اين ناخالصىها تلاش كرد.
پرسش ها و پاسخ ها (جلد4 )
آزادى