نمىشود. تطبيق رفتار و كردار با همه خواستهها و بايدها و نبايدهاى دينى و يا گردن نهادن به آنچه حقّ و عدالت اقتضاء مىكند، در مواردى كه به ضرر افراد تمام مىشود پيوسته با پذيرش عملى همراه نيست و بسيارند انسانهايى كه عدالت را تا وقتى مىخواهند كه به كامشان تلخى نياورد.
از سوى ديگر، مصالح و ارزشها در اسلام همگى در يك پايه از اهميّت و ارج نيستند و بعضى بر بعض ديگر فزونى مرتبه و اولويّت دارند.
بالاخره، افراد با توجّه به موقعيّتهاى خاصّ اجتماعى خود، از نظر تكاليف و وظايف يكسان نيستند و افراد ضمن آن كه به عنوان مكلّف وظايفى در برابر جلوگيرى از كجروىها بر عهده دارند، به تناسب موقعيّت اجتماعى خويش نيز وظايفى سنگين بر دوش خواهند داشت. از همين جاست كه در اجراى فريضه امر به معروف و نهى از منكر شرايط ويژهاى مطرح مىشود و هر كس موظّف است به تناسب موقعيّت خاصّ خود از ارزشهاى اسلامى دفاع كند.
بنابراين، آنچه براى همگان و بويژه رهبران دينى از بالاترين درجه اهميّت برخوردار است، حفظ اساس و كيان اسلام است و رهبرى و مراجع تقليد از آن جهت كه رهبر و مرجع هستند، هرگاه احساس كنند خطرى متوجّه اصل اسلام و احكام نورانى آن است، ساكت ننشسته و اعلام خطر خواهند كرد.
مقام رهبرى نيز كه عهدهدار پايهگذارى سياستهاى كلان حكومت است بعد از تشريح اين سياستها، مسؤولان را موظّف به اجراى آن كردهاند و بر حُسن اجراى آنها نظارت مىكنند. مسؤولان نيز به عنوان بازوهاى اجرايى حكومت، ملزم به اجراى اوامر و دستورهاى رهبرى هستند.
با اين حال، مشكلى كه پيوسته رهبران دينى با آن مواجه بودهاند، نحوه برخورد با كسانى است كه از نظر فكر دينى كاستىهايى دارند و عملكرد آنها با بينش اسلامى وفق نمىدهد. امّا از آنجا كه مهترين چيز براى رهبر حفظ اساس اسلام و نظام اسلامى است، ناچار مىبايست در برابر برخى انحرافها به تذكّر و نصيحت بسنده كند؛ زيرا موضعگيرى صريح گاه ممكن است بيش از آن كه در تقويت نظام مؤثّر باشد، اساس آن را تضعيف كند. اينجاست كه وجود مصلحت اهمّ كه همان حفظ اساس اسلام و نظام است بر مصالح ديگر اسلام مقدّم مىشود و رهبران دين را وا مىدارد تا براى صيانت از آن گاهى سكوت اختيار كنند.
پرسش ها و پاسخ ها (جلد3 )
دین و مفاهیم نو