صفحه ١٧٣

خويش به اظهار نظر بپردازد» مى‌ستايند و معتقدند آنجا كه مباحث رنگ تخصّصى به خود مى‌گيرد بايد از كارشناسان هر فن نظرخواهى كرد. ولى گاه در مقام عمل كسانى يافت مى‌شوند كه بدون توجّه به قاعده عقلانى فوق، در زمينه‌هاى گوناگون ـ كه قطعاً همگى آنها در حوزه تخصّص ايشان نيست ـ به اظهار نظر مى‌پردازند.
اين گونه افراد از ميان ديدگاه‌هايى كه در هر يك از زمينه‌هاى مختلف ارائه شده است، نظرى را پسنديده و برمى‌گزينند، و بدون توجّه به زير ساخت‌هاى فكرى ديدگاه گزينش شده، مجموعه‌اى از نظريّات را به عنوان تفكّر خويش انتخاب و به ديگران عرضه مى‌كنند كه گاه با اندكى دقّت، ناهمگونى و حتى تناقض در ميان اجزاى اين تفكّر براحتى قابل شناسايى است.
به عنوان نمونه از مطالعاتى كه در زمينه روان‌شناسى، جامعه‌شناسى، سياست، حقوق، فلسفه و دين داشته‌اند، مجموعه‌اى از نظريّات كه هر يك برگرفته از گرايشى خاصّ است فراهم مى‌آورند. البتّه اين مجموعه بر اساس سنجش‌هاى دقيق و موشكافى در زيربناهاى فكرى نظريّه‌ها، و در نظر گرفتن سازگارى يا ناسازگارى آنها بدست نيامده است، بلكه آنچه به مذاق اين تدوين كننده خوش‌تر آمده، قبول تامّ يافته، در كنار باقى نظريّات قرار گرفته است.
بزرگترين اشكال اين گونه اظهار نظرهاى غيركارشناسانه، ناسازگار بودن آنها با يكديگر است كه به دليل همين ناسازگارى در اجزاء و يا حتّى تناقض در ميان آنها، هرگز نمى‌تواند مجموعه‌اى منسجم از افكار صحيح پديد آورد.
بنابراين، «تفكّر التقاطى» در اصطلاح عبارت است از: مجموعه‌اى از نظريّات كه از گرايشهاى متفاوت و گاه متناقض برگرفته شده، در كنار هم گرد آمده است و چون بنيانها و زيرساخت‌هاى اين گرايشها و نظريّات، ناهمگون و يا در مقابل هم‌اند ـ به عنوان نمونه، برخى برخاسته از مكاتب «انسان محور يا اومانيسم»اند، و برخى ديگر برخاسته از مكاتب «خدامحور»، برخى برگرفته از گرايش مبتنى بر «اصالت فرد» و برخى برگرفته از گرايش‌هاى مبتنى بر «اصالت جمع»، پاره‌اى برآمده از «ليبراليسم» و «سكولاريسم»، و پاره‌اى ديگر مبتنى بر «دين‌محورى» هستند ـ دارندگان تفكّر التقاطى بعضاً به ورطه پلوراليسم و نظريّه همه صدقى اديان و انديشه‌ها در افتاده‌اند.
در جامعه اسلامى ما نيز، به ويژه در نيم قرن اخير، اين نوع تفكّر (=تفكّر التقاطى) در ميان كسانى كه از قوّت فكر و قدرت تحقيق علمى لازم برخوردار نيستند، رايج بوده است. كم