صفحه ١٣٩

 مخدوش كردن چهره انقلاب
نسخه اى كه استكبار جهانى براى ما پيچيده است و از همان سال هاى نخستين بعد از پيروزى انقلاب شروع به برنامه ريزى و اجراى آن نموده است، مخدوش جلوه دادن نظام اسلامى ما و يكسان انگارى آن با نظام قرون وسطى كه بوسيله كليسا (خصوصاً كليساى كاتوليك) اداره مى شد، مى باشد.
مطابق اين طرح اسلام بعنوان مانعى در برابر پيشرفت علم و دانش و صنعت و فنّ آورى معرّفى مى گردد، همچنان كه بعنوان ديدگاهى ناكارآ و ناقص كه نظام مبتنى بر آن توانايى حلّ مشكلات جامعه و اداره آن را ندارد شناخته مى شود و با برشمردن مؤلّفه هايى آن را دليل همسانى اين دو نظام ـ يعنى نظام اسلامى و نظام حكومتى مسيحيّت ـ قلمداد مى كنند. تا از سويى تجارب مبارزاتى قرون وسطى با چنين نظامى را بهترين راه وانمود كنند و از سويى ادّعا كنند، آنچه براى آن نظام اتفاق افتاد، براى اين نظام هم خواهد افتاد.
اولين وجه شباهت چنين بيان مى شود: كسانى در آن زمان به نام دين بر مردم حكمرانى مى كردند. اكنون نيز وضع بر همين منوال است، چراكه عده اى مى خواهند به نام خدا و دين بر مردم حكومت كنند. پس وجه مشتركى بوجود آمد. سپس مى افزايند: سخت گيرى هايى كه آن گروه در مورد افكار و عقايد خود مى كردند، اين عده نيز اعمال مى كنند. آنها مخالف آزادى فكر و انديشه بودند و مخالفين با افكار كليسا را زندانى، محاكمه و يا اعدام مى كردند. اينها نيز چنين اعمالى روا مى دارند.
 پيشنهاد پروتستانتيسم براى جامعه ما
واكنش جهان غرب براى مبارزه با آن نظام در گام اوّل، نهضت اصلاح دينى يا «پروتستانتيسم» بود، يعنى در بين خود كشيش ها و رجال دينى كسانى رفتار كليساى كاتوليك را تقبيح نموده و گفتند: اين شيوه، مسيحيّت واقعى نيست و ما بايد به مسيحيّت اصيل برگرديم و پيشنهاد كردند، بايد مذهب بگونه اى مطرح شود كه در آن حكومت نباشد و به كار سياست نپردازد، و فقط وظيفه اش برقرارى روابط بين خدا و فرد باشد و بدين ترتيب به مبارزه با روحانيت رسمى مسيحيّت پرداختند (اين در واقع آغاز فكر پروتستانتيسم است كه مارتين لوتر ابتدا مطرح و بعد كالون و ديگران به صورت هاى مختلف دنبال كردند و فرقه هاى پروتستان بوجود آمد.