صفحه ١٣٧

6. آياتى كه خداوند را ربّ معرّفى مى كند، براى مقصود ما كفايت مى كند؛ زيرا ربوبيّت به معناى صاحب اختيار بودن است. ربّ كسى است كه با اختيار كامل، هر گونه كه بخواهد در مربوب تصرّف مى كند. گاه ربّ هر طور كه مى خواهد مربوب را ساخته و پرداخته مى كند، و اين تصرّف تكوينى است و گاه براى او قانون وضع كرده و امر يا نهى مقرّر مى دارد، و اين تصرّف تشريعى است.
اگر كسى براى خداوند ربوبيّت تشريعى قائل نباشد، نخستين مرتبه اسلام را فاقد است؛ زيرا نصاب توحيد كه براى مسلمان بودن ضرورت دارد، اعتقاد به توحيد در خالقيّت و ربوبيّت تكوينى و تشريعى است. ابليس با اين كه خداوند را خالق و ربّ تكوينى مى دانست و به معاد هم اعتقاد داشت، از ديدگاه قرآن كافر است به دليل انكار ربوبيّت تشريعى الهى و سرپيچى از فرمان حق تعالى.
خداى متعال در قرآن در مقام ملامت يهوديان و مسيحيان مى گويد: اتّخذوا اخبارهم و رهبانهم ارباباً من دون الله(20) يعنى آنان در برابر خدا احبار [= دانشمندان] و راهبان خويش را ارباب گرفته بودند. شكى نيست كه نه يهود و نه نصارى بزرگان كنيسه و كليسا را خداو آفريننده و هستى بخش نمى دانستند بلكه آنان را فقط صاحب اختيار در تشريع و قانونگذارى مى دانستند.در واقع اينان احبار و راهبان را ربّ تشريعى قلمداد مى كردند يعنى اختيار امر حرام و حلال كارها را بدست بزرگان كنيسه و كليسا مى دانستند.
در جاى ديگر، خداى متعال خطاب به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى گويد: اهل كتاب رابه امورى فرابخوان. از جمله اينكه: لايتخذ بعضنا بعضاً اربابا من دون الله (21) يعنى بعضى از ما [= مسلمين و اهل كتاب] بعضى ديگر را ارباب در برابر خدا نگيرند. در رواياتى اين آيه چنين تفسير شده است كه آنان [= اهل كتاب ]اعتقاد به اطاعت از بزرگانشان داشتند و بزرگانشان را صاحب اختيار در امر دين مى شمردند نه اينكه آنان را مبلّغ دين خود بدانند.
برخلاف اين انديشه، مسلمانان معتقدند كه همانگونه كه خلقت و تكوين منسوب به خداست تشريع و قانونگذارى هم منتسب به اوست و هيچكس ديگر را در كنار خدا صاحب حق قانونگذارى نمى شمارند. بنابراين در نظر مسلمانان هم ربوبيت تكوينى و هم ربويت