صفحه ٣٤

شايد از اين جهت است كه عذاب اين گروه از ديگران شديدتر و وحشتناك تر بود، هر چند عذابهاى الهى همه شديد مى باشد.
مسأله توجه به سعد و نحس ايام- كه در ارتباط با حوادثى است كه در آن واقع شده- علاوه بر اين كه غالبا انسان را به يك سلسله حوادث تاريخى آموزنده رهنمون مى شود، عاملى است براى توسل و توجه به ساحت قدس الهى، و استمداد از ذات پاك پروردگار، و لذا در روايات متعددى مى خوانيم: در روزهائى كه نام نحس بر آن گذارده شده مى توانيد با دادن صدقه، و يا خواندن دعا، و استمداد از لطف خداوند، و قرائت بعضى از آيات قرآن، و توكل بر ذات پاك او، به دنبال كارها برويد و پيروز و موفق باشيد.
 (آيه 23)- سر انجام دردناك قوم ثمود! سومين قومى كه شرح زندگى آنها بطور فشرده به عنوان درس عبرتى در تعقيب بحثهاى گذشته در اين سوره مطرح شده است «قوم ثمود» است- كه در سرزمين «حجر» در شمال حجاز زندگى داشتند، و پيامبرشان «صالح» نهايت كوشش را در هدايت آنها كرد اما به جائى نرسيد.
نخست مى فرمايد: «طايفه ثمود (نيز) انذارهاى الهى را تكذيب كردند» (كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ).
 (آيه 24)- سپس به علت تكذيب آنها پرداخته، مى افزايد: «و گفتند: آيا ما از بشرى از جنس خود پيروى كنيم؟ اگر چنين كنيم در گمراهى و جنون خواهيم بود» (فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ).
آرى! كبر و غرور و خودبينى و خودخواهى حجاب بزرگ آنها در برابر دعوت انبيا بود، آنها مى گفتند: صالح فردى مانند ما است، دليلى ندارد كه ما از او پيروى كنيم! او چه امتيازى بر ما دارد كه رهبر باشد، و ما پيرو و تابع او؟! اين همان اشكالى است كه امتهاى گمراه غالبا به انبيا داشتند كه آنها افرادى از جنس ما هستند و به همين دليل نمى توانند پيامبر الهى باشند.
 (آيه 25)- سپس افزودند: به فرض كه وحى الهى بر انسانى نازل شود «آيا از ميان ما تنها بر او وحى نازل شده» (أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا). با اين كه افرادى