شايد از اين جهت است كه عذاب اين گروه از ديگران شديدتر و وحشتناك تر بود، هر چند عذابهاى الهى همه شديد مى باشد.
مسأله توجه به سعد و نحس ايام- كه در ارتباط با حوادثى است كه در آن واقع شده- علاوه بر اين كه غالبا انسان را به يك سلسله حوادث تاريخى آموزنده رهنمون مى شود، عاملى است براى توسل و توجه به ساحت قدس الهى، و استمداد از ذات پاك پروردگار، و لذا در روايات متعددى مى خوانيم: در روزهائى كه نام نحس بر آن گذارده شده مى توانيد با دادن صدقه، و يا خواندن دعا، و استمداد از لطف خداوند، و قرائت بعضى از آيات قرآن، و توكل بر ذات پاك او، به دنبال كارها برويد و پيروز و موفق باشيد.
(آيه 23)- سر انجام دردناك قوم ثمود! سومين قومى كه شرح زندگى آنها بطور فشرده به عنوان درس عبرتى در تعقيب بحثهاى گذشته در اين سوره مطرح شده است «قوم ثمود» است- كه در سرزمين «حجر» در شمال حجاز زندگى داشتند، و پيامبرشان «صالح» نهايت كوشش را در هدايت آنها كرد اما به جائى نرسيد.
نخست مى فرمايد: «طايفه ثمود (نيز) انذارهاى الهى را تكذيب كردند» (كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ).
(آيه 24)- سپس به علت تكذيب آنها پرداخته، مى افزايد: «و گفتند: آيا ما از بشرى از جنس خود پيروى كنيم؟ اگر چنين كنيم در گمراهى و جنون خواهيم بود» (فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ).
آرى! كبر و غرور و خودبينى و خودخواهى حجاب بزرگ آنها در برابر دعوت انبيا بود، آنها مى گفتند: صالح فردى مانند ما است، دليلى ندارد كه ما از او پيروى كنيم! او چه امتيازى بر ما دارد كه رهبر باشد، و ما پيرو و تابع او؟! اين همان اشكالى است كه امتهاى گمراه غالبا به انبيا داشتند كه آنها افرادى از جنس ما هستند و به همين دليل نمى توانند پيامبر الهى باشند.
(آيه 25)- سپس افزودند: به فرض كه وحى الهى بر انسانى نازل شود «آيا از ميان ما تنها بر او وحى نازل شده» (أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا). با اين كه افرادى
برگزیده تفسیر نمونه جلد5
سوره قمر