صفحه ٦١١

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

 (آيه 1)- بريده باد دست ابو لهب! همان گونه كه در شأن نزول سوره گفتيم اين سوره در حقيقت پاسخى است به سخنان زشت «ابو لهب» عموى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و فرزند عبد المطلب كه از دشمنان سرسخت اسلام بود.
قرآن مجيد در پاسخ اين مرد بد زبان مى فرمايد: «بريده باد هر دو دست ابو لهب» و مرگ بر او باد (تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ).
در روايتى آمده است كه شخصى به نام «طارق محاربى» مى گويد: من در بازار «ذى المجاز» بودم (ذى المجاز نزديك عرفات در فاصله كمى از مكّه است) ناگهان جوانى را ديدم كه صدا مى زند: «اى مردم! بگوئيد: لا اله الا اللّه تا رستگار شويد»، و مردى را پشت سر او ديدم كه با سنگ به پشت پاى او مى زند به گونه اى كه خون از پاهايش جارى بود، و فرياد مى زد، «اى مردم! اين دروغگوست، او را تصديق نكنيد»! من سؤال كردم اين جوان كيست؟
گفتند: «محمّد» است كه گمان مى كند پيامبر مى باشد، و اين پيرمرد عمويش ابو لهب است كه او را دروغگو مى داند ...
در خبر ديگرى مى خوانيم: هر زمان گروهى از اعراب خارج مكّه وارد آن شهر مى شدند به سراغ ابو لهب مى رفتند، به خاطر خويشاونديش نسبت به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سن و سال بالاى او، و از رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله تحقيق مى نمودند، او مى گفت:
محمّد مرد ساحرى است، آنها نيز بى آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را ملاقات كنند باز مى گشتند، در اين هنگام گروهى آمدند و گفتند: ما از مكّه باز نمى گرديم تا او را ببينيم، ابو لهب گفت: ما پيوسته مشغول مداواى جنون او هستيم! مرگ بر او باد! از اين روايات به خوبى استفاده مى شود كه او در بسيارى از مواقع همچون سايه به دنبال پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بود، و از هيچ كارشكنى فروگذار نمى كرد، مخصوصا زبانى