صفحه ٤٣٨

به باد سخريه و استهزا گرفته، آن را مجموعه اى از اسطوره ها و افسانه هاى موهوم و سخنان بى ارزش، نظير آنچه از دورانهاى نخستين (دوران نادانى بشر) به يادگار مانده است معرفى مى كنند و به اين بهانه مى خواهند خود را از مسؤوليت در برابر اين آيات بركنار دارند.
در آيات ديگرى از قرآن مجيد نيز مى خوانيم كه مجرمان جسور براى فرار از اجابت دعوت الهى به همين بهانه متوسل مى شدند.
 (آيه 14)- گناهان زنگار دلهاست! قرآن در اين آيه بار ديگر به ريشه اصلى طغيان و سركشى آنها اشاره كرده، مى افزايد: «چنين نيست كه آنها مى پندارند، بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دلهاشان نشسته» و از درك حقيقت وامانده اند (كَلَّا بَلْ رانَ عَلى  قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ). چرا كه نور و صفاى نخستين را كه به حكم فطرت خداداد در آن بوده گرفته، به همين دليل پرتو انوار وحى در آن منعكس نمى گردد! در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مى خوانيم: «هنگامى كه بنده گناه كند، نكته سياهى در قلب او پيدا مى شود، اگر توبه كند، و از گناه دست بردارد و استغفار نمايد قلب او صيقل مى يابد، و اگر باز هم به گناه برگردد سياهى افزون مى شود، تا تمام قلبش را فرا مى گيرد، اين همان زنگارى است كه در آيه «كَلَّا بَلْ رانَ عَلى  قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ» به آن اشاره شده».
 (آيه 15)- در اين آيه مى افزايد: «چنين نيست كه مى پندارند، بلكه آنها در آن روز از پروردگارشان محجوبند» (كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ).
و اين دردناك ترين مجازات آنهاست، همان گونه كه لقاى معنوى پروردگار، و حضور در بارگاه قرب او براى ابرار و نيكان بالاترين موهبت و لذتبخش ترين نعمت است.
 (آيه 16)- «سپس آنها به يقين وارد دوزخ مى شوند» و ملازم آن هستند (ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحِيمِ).
اين ورود در آتش نتيجه محجوب بودن از پروردگار است، و اثرى است كه از آن جدا نيست، و بطور مسلم آتش محروميت از ديدار حق، از آتش دوزخ هم