صفحه ١٠٥

وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ).
به اين ترتيب «غفلت»، «سرگرمى»، «تجمل»، «تفاخر» و «تكاثر» دورانهاى پنج گانه عمر آدمى را تشكيل مى دهند.
سپس با ذكر يك مثال آغاز و پايان زندگى دنيا را در برابر ديدگان انسانها مجسّم ساخته، مى فرمايد: «همانند بارانى كه محصولش كشاورزان را در شگفتى فرو مى برد، سپس خشك مى شود به گونه اى كه آن را زرد رنگ مى بينى، سپس تبديل به كاه مى شود»! (كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً).
 «كفار» در اينجا به معنى كشاورزان است، زيرا اصل معنى «كفر» به معنى «پوشاندن» است، و چون كشاورز بذرافشانى كرده و آن را زير خاك مى پوشاند از اين رو به او «كافر» مى گويند.
سپس به بازده عمر و نتيجه و محصول نهائى آن پرداخته، مى افزايد: «و در آخرت (از دو حال خارج نيست): عذاب شديد است يا مغفرت و رضاى الهى» (وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ).
و سر انجام آيه را با اين جمله پايان مى دهد: «و (به هر حال) زندگى دنيا جز متاع و فريب نيست»! (وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ).
جمله «دنيا متاع غرور است» مفهومش اين است كه وسيله و ابزار است براى فريبكارى، فريب دادن خويشتن، و هم فريب ديگران و البته اين در مورد كسانى است كه دنيا را هدف نهائى قرار مى دهند و به آن دل مى بندند، و آخرين آرزويشان وصول به آن است، اما اگر مواهب اين جهان مادى وسيله اى براى وصول به ارزشهاى والاى انسانى و سعادت جاودان باشد هرگز دنيا نيست، بلكه مزرعه آخرت، و قنطره و پلى براى رسيدن به آن هدفهاى بزرگ است.
 (آيه 21)- يك مسابقه بزرگ معنوى! بعد از بيان ناپايدارى جهان و لذات آن، و اين كه مردم در سرمايه هاى كم ارزش اين جهان نسبت به يكديگر تفاخر و تكاثر مى جويند، در اينجا مردم را به يك مسابقه عظيم روحانى در طريق كسب