صفحه ٤٤٣

خدا شده اند. اين آستين پاره ها و پا برهنه ها را تماشا كنيد كه مدعى نزول وحى الهى بر خودشان هستند! و اين گروه نادان را بنگريد كه مى گويند استخوان پوسيده و خاك شده بار ديگر به حيات و زندگى بر مى گردد و امثال اين سخنان زشت و بى محتوا.
 (آيه 31)- اينها همه در برخوردشان با مؤمنان بود، در جلسات خصوصى نيز همين برنامه را بازگو كرده، و سخريه ها را غيابا ادامه مى دادند، همان گونه كه آيه مورد بحث مى گويد: «و هنگامى كه به سوى خانواده خود باز مى گشتند مسرور و خندان بودند» و از آنچه انجام داده بودند خوشحالى مى كردند (وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى  أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهِينَ).
گوئى فتح و پيروزى نصيب آنها شده كه به آن مباهات مى كنند، و باز هم در غياب، همان سخريه ها، و همان استهزاءها ادامه دارد.
 (آيه 32)- چهارمين عكس العمل شرارت آميز آنها در برابر مؤمنان اين بود كه: «وقتى آنان را مى ديدند مى گفتند: اينها گمراهانند» (وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ).
چرا كه راه و رسم بت پرستى و خرافاتى را كه در ميان آنها رائج بود و هدايتش مى پنداشتند رها كرده، و به سوى ايمان به خدا و توحيد خالص بازگشته و به گمان آنها لذت نقد دنيا را به نعمتهاى نسيه آخرت فروخته بودند.
 (آيه 33)- و از آنجا كه مؤمنان غالبا از افرادى بودند كه موقعيت اجتماعى و ثروت قابل توجهى در اختيار نداشتند- و به همين دليل كفار به آنها با چشم حقارت مى نگريستند، و ايمانشان را بى ارزش شمرده، و آئينشان را به باد مسخره مى گرفتند- قرآن مى گويد: «در حالى كه هرگز مأمور مراقبت و متكفل آنان [- مؤمنان ] نبودند» (وَ ما أُرْسِلُوا عَلَيْهِمْ حافِظِينَ).
اين در حقيقت جوابى است به اين افراد خود خواه و پر ادعا كه به شما چه مربوط كه مؤمنان از كدام گروهند؟ شما در متن دعوت و محتواى آئين پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله بنگريد.
 (آيه 34)- ولى در قيامت مسأله بر عكس مى شود، چنانكه در اين آيه