صفحه ٨٢

آرى! ما هرگز مغلوب نخواهيم شد و اگر مرگ را مقدر كرده ايم نه به خاطر اين است كه نمى توانيم عمر جاويدان بدهيم.
 (آيه 61)- بلكه هدف اين بوده است «تا گروهى را به جاى گروه ديگرى بياوريم، و شما را در جهانى كه نمى دانيد آفرينش تازه اى بخشيم» (عَلى  أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فِي ما لا تَعْلَمُونَ).
استدلال در دو آيه فوق چنين است: خداوند حكيم كه انسانها را آفريده و مرتبا گروهى مى ميرند و گروه ديگرى جانشين آنها مى شوند هدفى داشته، اگر اين هدف تنها زندگى دنيا بوده سزاوار است كه عمر انسان جاودان باشد، نه آنقدر كوتاه و آميخته با هزاران ناملائمات كه به آمد و رفتنش نمى ارزد.
بنابر اين قانون مرگ به خوبى گواهى مى دهد كه اينجا يك گذرگاه است نه يك منزلگاه؛ يك پل است، نه يك مقصد، چرا كه اگر مقصد و منزل بود بايد دوام مى داشت.
 (آيه 62)- در اين آيه سخن از چهارمين دليل معاد است، مى فرمايد: «شما عالم نخستين را دانستيد چگونه متذكر نمى شويد» كه جهانى بعد از آن است (وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى  فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ).
اين دليل را به دو گونه مى توان بيان كرد: نخست اين كه فى المثل اگر ما از بيابانى بگذريم و در آن قصر بسيار مجلل و با شكوهى با محكمترين و عاليترين مصالح، و تشكيلات وسيع و گسترده، ببينيم، و بعد به ما بگويند اين همه تشكيلات و ساختمان عظيم براى اين است كه فقط قافله كوچكى چند ساعتى در آن بياسايد و برود، پيش خود مى گوئيم اين كار حكيمانه نيست، زيرا براى چنين هدفى مناسب اين بود چند خيمه كوچك برپا شود.
دنياى با اين عظمت و اين همه كرات و خورشيد و ماه و انواع موجودات زمينى نمى تواند براى هدف كوچكى مثل زندگى چند روزه بشر در دنيا آفريده شده باشد، و گر نه آفرينش جهان پوچ و بى حاصل است، اين تشكيلات عظيم براى موجود شريفى مثل انسان آفريده شده تا خداى بزرگ را از آن بشناسد معرفتى كه در