صفحه ٤٢٦

نيست» (إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ).
همه را اندرز مى دهد، هشدار مى دهد، تا از خواب غفلت بيدار شوند.
 (آيه 28)- و از آنجا كه براى هدايت و تربيت تنها «فاعليت فاعل» كافى نيست بلكه «قابليت قابل» نيز شرط است، در اين آيه مى افزايد: قرآن مايه بيدارى است «براى كسى از شما كه بخواهد راه مستقيم پيش گيرد» (لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ).
آيه قبل عموميت فيض هدايت الهى را بيان مى كند، و اين آيه شرط بهره گيرى از اين فيض را، و تمام مواهب عالم چنين است كه اصل فيض عام است ولى استفاده از آن مشروط به اراده و تصميم است.
 (آيه 29)- اما از آنجا كه تعبير به مشيت و اراده انسان ممكن است اين توهّم را ايجاد كند كه انسان چنان آزاد است كه هيچ نيازى در پيمودن اين راه به خداوند و توفيق الهى ندارد، در آخرين آيه اين سوره به بيان نفوذ مشيت پروردگار پرداخته، مى فرمايد: «و شما اراده نمى كنيد مگر اين كه خداوند- پروردگار جهانيان- اراده كند و بخواهد» (وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ).
در حقيقت مجموع اين دو آيه همان مسأله دقيق و ظريف «امر بين امرين» را بيان مى كند، از يكسو مى گويد تصميم گيرى به دست شماست، از سوى ديگر مى گويد: تا خدا نخواهد شما نمى توانيد تصميم بگيريد، يعنى؛ اگر شما مختار و آزاد آفريده شده ايد اين اختيار و آزادى نيز از ناحيه خداست، او خواسته است كه شما چنين باشيد.
انسان در اعمال خود نه مجبور است، و نه صد در صد آزاد، نه طريقه «جبر» صحيح است و نه طريقه «تفويض» بلكه هر چه او دارد، از عقل و هوش و توانائى جسمى و قدرت تصميم گيرى همه از ناحيه خداست. و همين واقعيت است كه او را از يكسو دائما نيازمند به خالق مى سازد، و از سوى ديگر به مقتضاى آزادى و اختيارش به او تعهد و مسؤوليت مى دهد.

 «پايان سوره تكوير»