صفحه ٤٠٧

(آيه 2)- «از اين كه نابينائى به سراغ او آمده بود»! (أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى ).
 (آيه 3)- «تو چه مى دانى شايد او پاكى و تقوا پيشه كند»؟ (وَ ما يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى).
 (آيه 4)- «يا (از شنيدن سخنان حق) متذكّر گردد و اين تذكر به حال او مفيد باشد» (أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى ).
و اگر صد در صد پاك و با تقوا نشود لا اقل از تذكر پند مى گيرد و بيدار مى شود، و اين بيدارى در او اجمالا اثر مى گذارد.
 (آيه 5)- سپس اين عتاب را ادامه داده، مى افزايد: «اما آن كس كه توانگر است» (أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى ).
 (آيه 6)- «تو به او روى مى آورى»! (فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى).
و اصرار به هدايت او دارى در حالى كه او گرفتار غرور ثروت و خودخواهى است، غرورى كه منشأ طغيان و گردنكشى است.
 (آيه 7)- «در حالى كه اگر او خود را پاك نسازد چيزى بر تو نيست» (وَ ما عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى).
وظيفه تو تنها ابلاغ رسالت است. خواه از آن پند گيرند يا ملال بنابر اين به خاطر اين گونه افراد نمى توانى نابيناى حق طلب را ناديده بگيرى، هر چند هدف تو هدايت اين گردنكشان باشد.
 (آيه 8)- بار ديگر تأكيد و عتاب را از سر مى گيرد و همچنان به صورت خطاب مى فرمايد: «اما كسى كه به سراغ تو مى آيد، و (براى هدايت و پاكى) كوشش مى كند» (وَ أَمَّا مَنْ جاءَكَ يَسْعى ).
 (آيه 9)- «و از خدا ترسان است» (وَ هُوَ يَخْشى ).
و همين انگيزه ترس از خداوند او را به دنبال تو فرستاده، تا حقايق بيشترى بشنود و به كار بندد، و خود را پاك و پاكيزه كند.
 (آيه 10)- «تو از او غافل مى شوى» و به ديگرى مى پردازى (فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى).