صفحه ٢٦٠

(آيه 2)- «چه روز واقع شدنى»! (مَا الْحَاقَّةُ).
 (آيه 3)- «و تو چه مى دانى آن روز واقع شدنى چيست»؟ (وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ).
تقريبا عموم مفسران «حاقه» را به معنى روز قيامت تفسير كرده اند، به خاطر اين كه روزى است كه قطعا واقع مى شود، همانند تعبير به «الواقعة» در سوره «واقعة».
تعبير به «ما الحاقّة» براى بيان عظمت آن روز است.
و تعبير به «ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ» باز هم براى تأكيد بيشتر روى عظمت حوادث آن روز عظيم است، تا آنجا كه حتى به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله خطاب مى شود كه تو نمى دانى آن روز چگونه است؟
 (آيه 4)- سپس به سراغ بيان سرنوشت اقوامى مى رود كه روز قيامت (يا نزول عذاب الهى را در دنيا) منكر شدند، مى افزايد: «قوم ثمود و عاد عذاب كوبنده الهى را انكار كردند» و نتيجه شومش را ديدند (كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ).
 (آيه 5)- «اما قوم ثمود با عذابى سركش هلاك شدند» (فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ).
 «قوم ثمود» در يك منطقه كوهستانى ميان حجاز و شام زندگى مى كردند، حضرت «صالح» به سوى آنها مبعوث شد، ولى آنها هرگز ايمان نياوردند، حتى از او خواستند كه اگر راست مى گوئى عذابى را كه به ما وعده مى دهى فرود آور! در اين هنگام «صاعقه اى ويرانگر» بر آنها مسلّط شد، و در چند لحظه همه چيز را در هم كوبيد و جسمهاى بى جانشان بر زمين افتاد.
 (آيه 6)- سپس به سراغ سرنوشت «قوم عاد» مى رود، قومى كه در سرزمين «احقاف» در شبه جزيره عرب يا يمن زندگى مى كردند قامتهائى طويل، اندامى قوى، شهرهائى آباد، زمينهائى خرم و سرسبز، و باغهائى پرطراوت داشتند، پيامبر آنها حضرت «هود» بود، آنها نيز طغيان و سركشى را به جائى رساندند كه خداوند با عذابى دردناك- كه شرح آن در همين آيات آمده است-