صفحه ٢٤٥

مذهبها، و سر چشمه هدايت و آگاهى بشر است، تا آنجا كه دوران زندگى بشر را به دو دوران تقسيم مى كند «دوران تاريخ» و «دوران قبل از تاريخ»، دوران تاريخ بشر از زمانى شروع مى شود كه خط اختراع شد، و انسان توانست ماجراى زندگى خود را بر صفحات نقش كند، عظمت اين سوگند هنگامى آشكارتر مى شود كه توجه داشته باشيم آن روزى كه اين آيات نازل گشت، نويسنده و ارباب قلمى در آن محيط وجود نداشت، و اگر كسانى مختصر سواد خواندن و نوشتن را داشتند تعداد آنها در كل سرزمين «مكّه» كه مركز عبادى و سياسى و اقتصادى حجاز بود به بيست نفر نمى رسيد، آرى سوگند به قلم ياد كردن در چنين محيطى عظمت خاصى دارد.
 (آيه 2)- سپس به چيزى كه سوگند براى آن ياد شده پرداخته، مى فرمايد:
 «به (بركت) نعمت پروردگارت تو مجنون نيستى» (ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ).
ديوانه آنها هستند كه مظهر عقل كل را متهم به جنون مى كنند، و رهبر و راهنماى انسانها را با اين نسبت ناروا از خود دور مى سازند.
 (آيه 3)- و به دنبال آن مى افزايد: «و براى تو پاداشى عظيم و هميشگى است» (وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ).
 «ممنون» از ماده «من» يعنى، اجر و پاداشى كه هرگز قطع نمى شود و دائما باقى است.
 (آيه 4)- اين آيه در توصيف ديگرى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مى گويد: «و تو اخلاق عظيم و برجسته اى دارى» (وَ إِنَّكَ لَعَلى  خُلُقٍ عَظِيمٍ).
اخلاقى كه عقل در آن حيران است لطف و محبتى بى نظير صفا و صميميتى بى مانند، صبر و استقامت و تحمل و حوصله اى توصيف ناپذير.
اگر مردم را به بندگى خدا دعوت مى كنى تو خود بيش از همه عبادت مى نمائى، و اگر از كار بد باز مى دارى تو قبل از همه خوددارى مى كنى آزارت مى كنند و تو اندرز مى دهى، ناسزايت مى گويند و براى آنها دعا مى كنى، بر بدنت سنگ مى زنند و خاكستر داغ بر سرت مى ريزند و تو براى هدايت آنها دست به درگاه خدا بر مى دارى!