صفحه ١٨١

كتاب الهى بودند اما عامل به آن نبودند، مى گويد: به آنها «بگو: اى يهوديان! اگر گمان مى كنيد كه (فقط) شما دوستان خدائيد نه ساير مردم پس آرزوى مرگ كنيد اگر راست مى گوئيد» تا به لقاى محبوبتان برسيد (قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ).
چرا كه دوست هميشه مشتاق لقاى دوست است، و مى دانيم كه لقاى معنوى پروردگار در قيامت رخ مى دهد. اگر شما راست مى گوئى پس چرا اين قدر به زندگى دنيا چسبيده ايد؟ چرا اين قدر از مرگ وحشت داريد؟
 (آيه 7)- سپس به دليل اصلى وحشت آنها از مرگ اشاره كرده، مى افزايد:
 «ولى آنان هرگز تمناى مرگ نمى كنند به خاطر اعمالى كه از پيش فرستاده اند» (وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ).
 «و خداوند ظالمان را به خوبى مى شناسد» (وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ).
در حقيقت ترس انسان از مرگ به خاطر يكى از دو عامل است: يا به زندگى بعد از مرگ ايمان ندارد، و مرگ را هيولاى فنا و نيستى مى پندارد، و طبيعى است كه انسان از نيستى و عدم بگريزد.
و يا اين كه به جهان پس از مرگ معتقد است اما پرونده اعمال خود را چنان تاريك و سياه و خالى از حسنات مى بيند كه از حضور در آن دادگاه بزرگ سخت بيمناك است. و از آنجا كه يهود معتقد به معاد و جهان پس از مرگ بودند طبعا علت وحشت آنها از مرگ، عامل دوم بود.
 (آيه 8)- ولى مسلما اين وحشت و اضطراب مشكلى را حل نمى كند؛ مرگ، شترى است كه بر در خانه همه خوابيده است لذا قرآن مى گويد: اى پيامبر! به آنها «بگو: اين مرگى كه از آن فرار مى كنيد سر انجام با شما ملاقات خواهد كرد» (قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِيكُمْ).
 «سپس به سوى كسى كه داناى پنهان و آشكار است بازگردانده مى شويد آنگاه شما را از آنچه انجام مى داديد خبر مى دهد» (ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى  عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).