صفحه ٤٨

است، ولى ترکیب آنها به یکدیگر که همان پیروى نیروى شهوت و غضب از نیروى « ادراک » است فضیلت دیگرى خواهد بود، زیرا بسیار مى شود که انسان شجاعت دارد و مثلا در میدان جنگ بدون جهت نمى ترسد ولى این شجاعت ممکن است در راه غلطى اعمال گردد مانند جنگ بخاطر هدفهاى پست و بى ارزش در این مورد شجاعت هست ولى عدالت نیست اما اگر این شجاعت در راه یک هدف عالى و عقلانى به کار افتد و با حکمت آمیخته شود عدالت بوجود مى آید.
 

 بررسى و انتقاد
  اصولى که دانشمندان پیشین براى اخلاق ( نیک و بد ) گفته اند و در بحث سابق تشریح شد گرچه جالب به نظر مى رسد ولى خالى از اشکالاتى نیست:
   1 ـ پاره اى از ملکات اخلاقى پیدا مى شود که قرار دادن آنها در یکى از اصول چهارگانه مزبور مشکل به نظر مى رسد. مثلا « نوع دوستى و ایثار و فداکارى » را به زحمت مى توان در « عفت » جاى داد زیرا ممکن است شهوات کسى در سرحد اعتدال باشد در عین حال ایثار و فداکارى و نوع دوستى هم نداشته باشد، به این معنى که نه تجاوز به حقوق دیگران مى کند و نه راضى به زیان آنهاست ولى در عین حال ایثار و فداکارى هم ندارد.
   همچنین موضوع « خوش بینى » را نمى توان جزء « حکمت » شمرد، زیرا « خوش بینى » با « تشخیص صحیح » دوتاست.