صفحه ١٨٦

    2 ـ منطقه جغرافیایى
   قبایل مختلف که نژاد و خون، آنها را از هم جدا مى کرد، رفته رفته به هم آمیختند و تشکیل واحدهاى بزرگتر اجتماعى دادند که مناطق مختلف جغرافیایى آنها را از هم جدا مى ساخت.
   مرزهاى جغرافیایى نخست جنبه « طبیعى » داشت، مثلا فاصله شدن یک دره یا شط بزرگ و یا کوههاى بلند کافى بود که دو ملت را از هم جدا کند; اما بعد جنبه قراردادى پیدا کرد و مرزهاى طبیعى با قراردادهاى مختلف کم و بیش از ارزش افتاد. اگرچه هنوز هم مرزهاى طبیعى در بسیارى از نقاط جهان سازنده مرزهاى جغرافیایى است، مثلا جدایى کشور « بریتانیا » از « فرانسه » و « چین » از « ژاپن » و مانند اینها همه بر اثر مرزهاى طبیعى مى باشد، ولى مسلماً مرز همه کشورها را مرزهاى طبیعى تعیین نمى کند.
 

    3 ـ ایدئولوژى
 بالاخره تشکیل واحدهاى اجتماعى بر اساس عقیده و طرز تفکر و ایدئولوژى در جامعه هاى کاملتر صورت گرفت، به این ترتیب که بشر به زودى فهمید که مسأله « نژاد » و « قبیله » نمى تواند میان افراد انسان جدایى بیفکند، درست است که افراد همخون وجه مشترکهاى بیشترى در جهات جسمى و روحى دارند ولى این هرگز به آن اندازه نیست که مانع از همزیستى آنها با دیگران باشد. و نیز به آسانى دریافت که اختلاف مناطق