صفحه ٢٥

   ولى از آنجا که « کمال » و « بهره بردارى » به همان اندازه که از نظر مفهوم کلى ، روشن است ، از نظر مصادیق جزئى ، مبهم و پیچیده مى باشد و غالباً در یافتن راه سعادت گرفتار اشتباه مى شوند تا آنجا که فى المثل یک نفر ثروتمند ـ  خودخواه که یک عمر آسایش و آرامش روح و جسم خود را فداى جمع آورى ثروت کلانى کرده است  ـ ممکن است خود را سعادتمند بداند ، در حالى که فرزند هوسباز او هم بعد از مرگ پدر « پراکنده کردن » این ثروت را در راه ارضاى شهوات خود ، خوشبختى و سعادت بداند . . . با اینکه مسلماً هر دو در اشتباهند .
   به هر حال در اینجاست که باید به کمک تجزیه و تحلیلهاى عقلى آنچه تکامل واقعى انسان و راه صحیح بهره بردارى از مواهب مادى و معنوى اوست از غیر آن باز شناخت اگرچه این شناسایى نیازمند به مطالعات و زحمت فراوانى باشد .

آیا سعادت فقط جنبه روحى دارد ؟
عده اى از فلاسفه قدیم یونان مانند « کلبیون » معتقد بودند سعادت فقط جنبه روحى دارد و وضع جسمى و مادى هرچه باشد کوچکترین اثرى در سعادت انسان نخواهد داشت و به همین جهت راه سعادت را تنها در تحصیل کمالات و فضایل اخلاقى مى دانستند ; بلکه معتقد بودند سعادت کامل براى انسان در این جهان ممکن نیست و تا روح با این بدن مادى ارتباط دارد و آلوده به کدورات جسمانى است از سعادت حقیقى محروم است ، تنها هنگامى که از بدن جدا شد ممکن است به سعادت مطلق برسد ،