صفحه ٢٦

و به همین دلیل آنها در راه وصول به سعادت به تمام امور مادى پشتِ پا مى زدند و نسبت به آن بى اعتنا بودند .
   حالات دیوجانس ، حکیم معروف کلبیون و زندگى کردن او در یک « خم »! بجاى خانه و اتاق ، و قناعت کردن او به یک ظرف آبخورى از تمام وسایل زندگى ، مشهور است ; حتى مى گویند روزى مشاهده کرد کسى با دست خود از نهر آب مى خورد ، او همان یک ظرف را هم به دور انداخت  !
   نقطه مقابل این عقیده « اگزیستانسیالیستها » هستند که سعادت را منحصراً در بهره بردارى بى قید و شرط از لذایذ مادى مى دانند و هرگونه مانعى بر سر این راه قرار گیرد ، محکوم مى کنند!
   « اگزیها » خوشبختى مطلق را فقط از طریق لذّت مادى مى پندارند و در این راه تا سرحد جنون پیش مى روند و عملا تمام قیود و آداب اجتماعى و اخلاقى را بخاطر وصول به آن زیر پا مى گذارند!
   بدیهى است نام این طرز تفکر را ـ  که بدبختانه امروز در میان غربیها و غربزده ها در حال گسترش است  ـ نمى توان « مکتب » گذارد بلکه یک نوع هذیان و بیمارى روانى است ; ولى هرچه هست مى توان آن را عکس العملى در برابر مکتبهاى افراطى امثال مکتب « کلبیون » که جنبه هاى جسمى را در مسأله سعادت بکلى نادیده گرفته اند ، دانست .
   مکتب میانه : از آنجا که انسان تنها جسم یا روح نیست ، بلکه حقیقت وجود او از هر دو قسمت تشکیل یافته ، بنابراین سعادت را هم باید در هر دو قسمت جستجو کند و مسلماً هر برنامه اى که تنها به یک قسمت از وجود انسان توجه داشته باشد متضمن سعادت او نخواهد بود چون با واقعیات