صفحه ٤٩

   شاید اصرار بر این تقسیم رباعى ( چهارگانه ) معلول طرز تفکر قدما باشد که اصول بسیارى از موضوعات جهان را بر پایه عدد چهار مى دانستند و عناصر اصلى را چهار چیز مى دانستند، و اجزاء ترکیبى بدن را نیز چهار، و مزاج را هم به چهار نوع تقسیم مى کردند، و اصول بیماریهاى جسمى را هم چهار بیمارى مى دانستند، و براى تمام داروها یکى از چهار طبیعت قائل بودند، در حالى که امروز براى ما مسلم است که هیچ یک از این تقسیمهاى چهارگانه صحیح نیست; تقسیم اصول اخلاق نیک به چهار، نیز از همین قبیل به نظر مى رسد.
   2 ـ حکمت را جزء اصول فضائل اخلاقى و نقطه مقابل آن را جزء رذائل شمردن، چندان صحیح نیست، زیرا ملکات اخلاقى در کنار دستگاه ادراک قرار دارد و سروکار آن با امیال و عواطف و غرایز است، نه با ادراکات، و لذا تعبیر « حسن اخلاق » در مورد خوش فکر بودن مناسب به نظر نمى رسد.
   3 ـ اصرار بر اینکه تمام ملکات فاضله اخلاقى حد وسط میان افراط و تفریط است آن نیز خالى از دلیل مى باشد زیرا این موضوع گرچه در پاره اى از موارد صحیح است اما در پاره اى دیگر نادرست مى باشد.
   مثلا حکمت را حد وسط در فهم و تمیز دانستن چندان صحیح نیست زیرا « جربزه » از کثرت فهم و هوش نمى باشد چون اصولا افراط در علم معنى ندارد، بلکه « جربزه » در اصطلاح علماى اخلاق یک نوع نارسایى فکر و انحراف ذهنى و عدم درک صحیح مى باشد.
   همچنین طرف افراط براى عدالت که تحمل ظلم شمرده شده صحیح