صفحه ٥٥

و با حضور قلب به درگاهش مناجات و راز و نیاز نماید; بهتر مى تواند در اسرار آفرینش و در رشته هاى مختلف علوم تفکر و اندیشه کند و حقایق را از غیر آن تشخیص دهد; حبّ و بغضها و تشاجرها و جدال و مرائها که مانع از درک حقایق و واقعیات است در حال انزوا کمتر وجود دارد و لذا بسیارى از متفکران بزرگ در گوشه گیرى و انزوا بسر مى بردند.
   علاوه بر این هنگام معاشرت و آمیزش با مردم، انسان غالباً با صحنه هایى روبه رو مى گردد که براى او وظایف سنگینى ایجاد مى نماید و بسیار مى شود که انسان در انجام آن وظایف کوتاهى کرده و در نتیجه منحرف مى گردد، مثلا موقع معاشرت و زندگى در اجتماع غالباً با منکرات و خلافکاریها و ترک معروفهایى روبه رو مى شویم که وظیفه امر به معروف و نهى از منکر ایجاب مى کند به مبارزه برخیزیم، در حالى که اطمینان نداریم همیشه وظیفه خود را در این قسمت انجام دهیم پس چه بهتر که انزوا را اختیار کرده و از زیر بار این مسؤولیتها رهایى یابیم !
   از همه اینها گذشته در آیات و روایاتى مدح عزلت و گوشه گیرى دیده مى شود، به عنوان نمونه به چند آیه و روایت زیر توجه مى کنیم.

1 ـ ( فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ وَهَبْنا لَهُ اِسْحقَ وَیَعْقُوبَ وَ کُلاًّ جَعَلْنا نَبِیّاً )(25)
هنگامى که از آنان و آنچه غیر خدا مى پرستیدند کناره گیرى کرد، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هریک را پیامبرى ( بزرگ ) قرار دادیم.