صفحه ٥٣

   و اما از نظر عقلى باید یک اصل را در نظر بگیریم و آن اینکه: « هرگونه عامل اخلاقى که به تکامل وجودى انسان کمک کند، فضیلت و هر عاملى که او را به انحطاط مى کشاند رذیلت مى باشد ».
   ولى باید توجه داشت که انسان تنها از جنبه مادى و احتیاجات اولیه این زندگى نباید مورد مطالعه قرار گیرد، بلکه باید جنبه هاى معنوى و روحانى که بیشتر افتخارات انسان در آن خلاصه مى شود و زندگى مادى نیز وسیله اى براى نیل به آن است کاملا مورد توجه قرار گیرد.
   بنابراین ممکن است یک عمل زشت و ناپسند تولید زحمتى براى دیگران نکند، اما از نظر انسانى و جنبه هاى معنوى موجب انحطاط و سقوط شخص مرتکب شونده باشد. مسلماً چنین عملى جزء رذائل خواهد بود.
   کسانى که تنها به جنبه هاى مادى مى نگرند در حقیقت نیمى از وجود انسان ( نیمِ کمتر و کوچکتر ) را شناخته اند در حالى که اصول اخلاقى باید بر اساس شناسایى تمام وجود انسان ( اعم از جسم و روح ) مورد بررسى قرار گیرد.
   و از آن بدتر اخلاق کمونیستى است که نه تنها جنبه هاى معنوى انسان را نادیده گرفته بلکه در جنبه هاى مادى نیز تنها به یک قسمت ( قسمت اقتصاد ) چشم دوخته و انسان را از این نظر مورد مطالعه قرار داده است.
   بدیهى است اینگونه مکتبهاى اخلاقى چون توأم با واقع بینى و انسان شناسى صحیح نیست، نمى تواند آثار صحیحى بوجود آورد و مسلماً آنها در راه شناسایى فضایل و رذائل اخلاقى گرفتار اشتباهات بزرگى خواهند