صفحه ٥٨

بلکه از قبیل « منتفى به انتفاء موضوع » است و درست به این مى ماند که شخصى براى رهایى از آلودگى به اعمال منافى عفت خود را با وسایلى محروم سازد، گرچه چنین شخصى از این آلودگى محفوظ مى ماند ولى این نوع پاکدامنى فضیلت نیست بلکه سلامت است. فضیلت این است که انسان در اجتماع زندگى کند و در لحظات حساس یوسف وار تا لب پرتگاه برود و تسلط خود را بر نفس خویش حفظ نماید و بازگردد ( البته نه اینکه انسان عمداً و با دست خویش چنین صحنه هایى را ایجاد نماید ).
   بنابراین براى کسب ملکات فاضله که مقیاس ارزشهاى انسانى محسوب مى شوند راهى جز این نیست که در اجتماع زندگى کنیم و با مردم معاشرت داشته باشیم.
   و به عبارت دیگر این صفات برجسته از طریق مبارزه با شهوات و عوامل فساد بدست مى آید، همانطور که استحکام و قدرت چوبهاى جنگلى بواسطه پرورش در میان طوفانهاى سخت حوادث است و اگر در گوشه انزوا و در محیطى دربسته و محدود پرورش یابند آن استحکام را از دست مى دهند، همچنین افراد منزوى و گوشه گیر قدرتهاى روحى و اخلاقى خود را تدریجاً از دست خواهند داد. شاید حدیث زیر نیز اشاره به همین حقیقت باشد:
   در زمان پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) یکى از مسلمانان براى عبادت به کوهى رفته و از مردم کناره گیرى نموده بود، وى را نزد رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم)آوردند حضرت به او فرمود:

« لا تَفْعَلْ اَنْتَ وَلا اَحَدٌ مِنْکُمْ، لَصَبْرُ اَحَدِکُمْ فِی بَعْضِ مَواطِنِ