صفحه ٢٥٤

در حالى که بعضى دیگر تربیت را عبارت از « آشکار کردن استعدادها و به فعلیت رسانیدن قواى درونى به منظور نیل و هدف معین » معرفى کرده اند.
   بعضى دیگر مانند « جان دیوئى » روانشناس معروف، تربیت را « تجدید نظر در تجربیات گذشته و تشکیل مجدد آنها به منظور اینکه این تجربیات معنى بیشترى دهد و فرد را براى هدایت تجربیات آینده آماده سازد » دانسته اند(186).
   به عقیده ما ممکن است تعریفهاى سه گانه بالا را ناظر به یک حقیقت دانست که در واقع تعریف سوم، اصل آن حقیقت است; و تعریف اول، مقدمه آن; و تعریف دوم، نتیجه آن محسوب مى گردد.
   ضمناً براى روشن شدن تعریف سوم این توضیح لازم است که اعمالى که از انسان سر مى زند دو گونه است:
   1 - اعمال تربیتى.
   2 ـ اعمال عادى و بدون هدف و تربیت.
   در قسم دوم، انسان چگونگى روابط علل و معلول را یا اصلا نمى داند و یا حد و حدود آن را نمى شناسد مثل اینکه کسى درست نداند که چگونه باید کلید یک چراغ برق یا یک کارخانه را زد تا آن چراغ روشن و کارخانه شروع به کار کند و بدون اطلاع و آزمودگى قبلى انگشت روى کلید یا کلیدهاى مورد نظرش مى گذارد، اما پس از اینکه روابط این علت و معلول