صفحه ٢٢٨

شایسته اى در اجتماع پیدا کنند.
   بعکس افراد کم فضیلتى بر اثر آشنایى و بکار بستن این اصول، مقاماتى بیش از میزان شایستگى واقعى خود در اجتماع یافته اند.
   عدم توجه به این حقایق سبب مى شود که گاهى گناه عدم موفقیت در تلاشها و کوششهاى اجتماعى را به گردن عوامل موهومى از قبیل شانس و تصادف بیندازند و در واقع اگر شانس را به معنى « آشنایى به این اصول » تفسیر کنیم به حقیقت بسیار نزدیکتر خواهیم بود.
   به هرحال در اینجا قبل از هر چیز ذکر چند نکته لازم به نظر مى رسد:
   1 ـ به حکم اینکه زندگى انسان پیوند ناگسستنى با اجتماع دارد باید به هر صورت از اصول صحیحى که موجب نفوذ در دیگران مى شود آگاه باشد تا بتواند توجه آنها را به همکارى با خود که غرض نهایى براى زندگى دسته جمعى است جلب کند.
   عموم افراد در این قسمت یکسانند و حتى افراد عالى اجتماع از آن بى نیاز نیستند و بدون توجه و بکار بستن این اصول مواجه با مشکلات بزرگى خواهند شد، منتها کسانى که در این میان به نحوى از انحا وظیفه رهبرى جمع کوچک یا بزرگى را به عهده دارند به شکل بارزترى احساس نیاز به این قسمت مى کنند و رهبران روحانى و مبلغان دینى که باید در زوایا و اعماق روح و جان مردم نفوذ نمایند از همه بیشتر به آن نیازمندند.
   بنابراین چنین نتیجه مى گیریم که این بخش از اخلاق اجتماعى کاملا جنبه عمومى دارد نه جنبه صنفى و مخصوص به دسته معین.
   2 ـ موضوع مهمى که توجه به آن در اینجا کمال لزوم را دارد این است