صفحه ١٢٠

پاستوريزه تمام مى شود. آن وقت در روستا در گستره گشاده رحمت خدا، زندگى مى كرد، ولى حالا به عشق رفاه، زندگى اش شده است تلاش براى از دست ندادن زندگى و اين در حالى است كه نمى داند با خودش چه كار كرده است، چون نفهميد اساس زندگى دنيا، امتحان بزرگ است، حال يا در فراخى رزق يا در تنگى آن. او به شهر آمد براى اين كه به رفاه و فراخى برسد، حالا به بن بست رسيده است و لذا است كه پيامبرخدا (ص) مى فرمايند: «اطْيَبُ الْكَسْبِ عَمَلُ الرَّجُلِ بِيَدِهِ» «1» يعنى؛ بهترين كسب، كسبى است كه انسان روزى خود را با دست خود تهيه كند. چون به كمك چنين رزقى راحت تر به هدف اصلى زندگى مى رسد.
بايد اين اصل را كه حضرت در اين قسمت از خطبه 91 مى فرمايند فراموش نكنيم تا معنى تقديرات الهى در زندگى برايمان روشن باشد.

تعالى در دلِ تقديرات 
در نامه 72 نهج البلاغه حضرت مى فرمايند: «امّا بَعْدُ فَإِنَّكَ لَسْتَ بِسابِقٍ اجَلَكَ وَ لامَرْزُوقٍ ما لَيْسَ لَكَ»؛ يعنى آنچنان نيست كه تو از اجل خود پيشى گيرى، همچنان كه آنچنان نيست كه آنچه روزى تو نيست به تو برسد.
چون نه قرار اين است كه ما تا ابد در اين دنيا بمانيم، و نه بنا اين است كه همه اموال دنيا و رزق هاى آن در اختيار ما باشد. مال و ثروت يك امكان است در دنيا تا در خدمت بندگى ما باشد، همچنان كه عمر يك