صفحه ١٣٨

آنچنان محكم است كه در خودش هيچ سستى نيست و كسى هم كه به او نزديك بشود از نقص و اضمحلال مى رهد.
بعد از طرح اين نكته؛ دستوراتى مى دهد كه از طريق آن دستورات، ما به اقْوم نزديك مى شويم و از زوال و اضمحلال نجات مى يابيم.
مى فرمايد: معبودى غير از الله براى خود قرار نده، و براى اين كه اين خصلت در تو رشد كند، احسان به والدين بكن كه آن ها مسير ايجاد تو توسط خداوند بودند. احسان به والدين يك نوع خدانگرى و خدادوستى است. بعد مى فرمايد: حق را در قوم و خويشت جارى كن و با روحيه حق دوستى، حقوق آن ها را رعايت كن، «وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ » يعنى؛ حقوق آشنايان و مساكين و درراه مانده ها را ادا كن، حق هر ذى حقّى را حرمت بگذار، حقوق اين ها را رعايت كن. يعنى؛ حريم حق را در اين گروه ها رعايت كن، تا در عين نظر به خويشاوندان، حق در روابط تو با ساير انسان ها گُم نشود.
در واقع با طرح اين دستورات دارد سنّت  «يَهْدي لِلَّتي هِيَ اقْوَم»؛ را گوشزد مى كند تا ما حق را بشناسيم و رعايت كنيم.

راه ايجاد يگانگى در شخصيت 
بعد در همين راستاى  «يَهْدي لِلَّتي هِيَ اقْوَم» مى فرمايد: « وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا» «1» در ارتباط با جامعه و رعايت حقوق آن ها، اهل ريخت و پاش نباش، وگرنه تعادل توحيدى ات به هم مى خورد، نمى توانى يگانه شوى تا