صفحه ١٠٨

قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ»؛ «1»
 يعنى پيامبر به قوم يهود بگو اگر معتقديد فقط شما دوستان خداييد، پس طالب مرگ باشيد، در حالى كه هرگز چنين تمنّايى را نداريد، و آن هم به جهت اعمالى است كه از پيش براى قيامت خود فرستاده ايد و خدا خوب مى داند چه كسى ظالم است.
مى فرمايد: «بِما قدَّمتْ ايديهِمْ»؛ چون بد عمل كردند، مرگ را نمى خواهند و از آن فرار مى كنند، و از طرفى چون مرگ را نمى خواهند و از آن فرار مى كنند، تمام زندگى شان مى شود فرار از مرگ، در حالى كه نمى توانند از مرگ فرار كنند و در حين فرار از مرگ، در چنگال مرگ اند. در قرآن به خصوص در سوره هاى جمعه و بقره بحث هايى در مورد نقش مرگ در روان انسان و نوع شخصيت انسان در برخورد با مرگ مطرح است كه فوق العاده دقيق است، پيشنهاد مى كنم آن آيات را دنبال كنيد.

آثار فرار از مرگ در فرهنگ غرب 
يك دانشمند سوئدى مى گويد: ما قبل از دوران مدرنيته و ظهور ابزارهاى تكنيكى، دست ها و پاهاى قوى داشتيم و در دل طبيعت براى زندگى خود تلاش مى كرديم و در حالى كه در طبيعت سرما و گرما، سختى و مرگ هست، چون زندگى در آن شرايط عبارت بود از اين كه در طبيعت باشيم، پس زندگى همراه با سختى ها و مرگ بود، بنابراين مرگ براى ما يك چيز عادى در كنار زندگى بود. ما به جهت