صفحه ١٥١

بركات كفاف در رزق 
يك بُعد انسان همان طور كه براى مادران، مادرى است، براى پدران، پدرى است، اين بُعد از زندگى يك چيز ديگر است و از همه گنج هاى عالم برتر، نفسِ پول درآوردن زندگى نيست، آرى؛ اگر درست با آن برخورد شود، مى تواند مقدّمه براى زندگى باشد. وقتى انسان زندگى را شناخت، ديگر فقر و ثروت برايش مطرح نيست، آن جمله امام خمينى «رحمة الله عليه» را داشته باشيد كه به احمدآقا در آن نامه مشهور به «نقطه عطف» نوشتند: «زمان رضاخان عمّامه روحانيت را برمى داشتند، و آن در حالى بود كه راه كسب درآمد روحانى، لباس و عمّامه است، رضاخان خوب مى دانست عمّامه برداشتن يعنى مختل كردن ممرّ اقتصادى روحانيت». امام «رحمة الله عليه» در آن نامه مى فرمايند: «در آن زمان، صبح رفتم نان بگيرم، ديدم يك روحانى كه عمّامه اش را برداشته بود، يك تكه نان خريده در حال خوردن است، رو كرد و به من و گفت: حالا كه سير شدم، عمّامه ام را به زن يتيم دار دادم تا براى بچّه هايش پيراهن بكند!! تا ظهر هم خدا بزرگ است». امام «رحمة الله عليه» به احمدآقا مى گويد: به جان تو سوگند! من حسرت حالت آن آقا را مى خورم، اين غنى ترين آدم زير آسمان است. چون نظام عالم را مى شناسد، اين آدم با اين عبادت هايش، با نمازخواندن هايش، به اينجا رسيده است و ارتباطش را با خدا مى شناسد، چراكه زندگى يعنى ارتباط با خدا. حال اين زندگى هرگز بى رزق نمى شود. پيامبرخدا (ص) مى فرمايند:
 «طُوبَي لِمَنْ اسْلَمَ وَ كانَ عيشَهُ