صفحه ١٠٧

بررسى كنيد، مى خواست با كشتن ديگران از مرگ خود فرار كند، چنگيزخان شد تا از مرگ فرار كند، ولى همين روحيه چنگيزى او را به مرگ نزديك مى كرد.

زندگى، يا فرار از مرگ؟
امام مى فرمايند: هر كس طالب دنيا شد تا دنياى بيشترى داشته باشد و در دنيا بيشتر بماند، در واقع مرگ را انتخاب كرده است. رمزِ از مرگ ترسيدن اين است كه به رزقى كه طالب ماست قانع نباشيم و به دنبال رزقى كه خداوند براى ما مقدر نكرده است، بدويم، چون با اين كار عملًا مى خواهيم بيشتر در دنيا بمانيم و از چنگال مرگ رها شويم. ولى اگر به دنبال وظيفه بوديم تا در قيامت نزد خدا شرمنده نباشيم، علاوه بر اين كه رزق ما به نحو كامل و تمام به ما مى رسد، قيامت خود را نيز آباد مى كنيم. وقتى كه سرمان را زير انداختيم و سراسر عمر دنبال رزق دويديم، با مرگ روبه رو مى شويم، در اين حالت است كه شروع مى كنيم همه زندگى را صرف فرار از مرگ كردن، بدون آن كه مرگ را از خود جدا كنيم، همه چيز را از دست مى دهيم، حالا هم بايد دست خالى بميريم. اين طور به دنبال رزق دويدن و بعد هم اين طور با مرگ روبه رو شدن، زندگى است يا مردگى؟
قرآن فرمود: «قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاء لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ، وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا