صفحه ٧٦

6. سير تحولات اجتماعي
انسان‌ها همواره، در زمان‌هاي مختلف، شاهد تحولاتى در جوامع انسانى بوده‌اند و تا آن‌جا كه تاريخ نشان مى‌دهد اين تحولات در تمام جوامع، بدون استثنا، وجود داشته است و جامعه‌اى را نمي‌توان يافت که از آغاز پيدايش تا انجامش يكنواخت بوده، نوسان و دگرگونى در آن رخ نداده باشد. جامعه‌شناسان و فيلسوفان تاريخ، با توجه به اين دگرگوني‌ها در جوامع انسانى، بحثى را مطرح كرده‌اند كه آيا اين تحولات ضابطه‌مند است، از قانونى مشخص پيروي مي‌کند، و تابع يك مسير معيّن و ضابطه‌مند است يا اينکه اين تحوّلات، خطوط نامنظمى را ترسيم مى‌كند که نمي‌توان بر اساس آن، منحنى مشخصى را با جهات خاصي، ترسيم كرد.
گروه‌هايى از فيلسوفان علم الاجتماع معتقد شده‌اند كه حركت‌هاى جوامع انسانى ضابطه‌مند است؛ ليکن خود اينان نيز داراى گرايش‌هاى مختلفى هستند. برخي بر اين اعتقادند که هر جامعه‌اى به منزلهٔ يك ارگانيسم و همانندِ موجود زنده‌اى است که روزي متولد مى‌شود و پس از آن دوران رشد، توقف، انحطاط و در نهايت سقوط و مرگ را تجربه مي‌کند. هر جامعه‌اى هم اين مراحل را طي مي‌کند و بر اساس مقايسهٔ آن با انسان مي‌توان در مورد آن پيش‌بيني نيز نمود. برخي ديگر معتقدند كه حركت جامعه، حركت دايره مانند است؛ يعنى از يك نقطه‌اى شروع مى‌شود، يك حركت دورى را انجام مى‌دهد و سپس به همان نقطه اول بازمى‌گردد و مجدداً همين حركت دورى بار ديگر تكرار مى‌شود. اين نظريه از سابق در بين فيلسوفان قديم يونان به عنوان «نظريه ادوار» مطرح بوده است. گروه ديگري نيز معتقدند كه حركت جامعه، حركتي مارپيچى است و از يك نقطه‌اى شروع مى‌شود و در جهت بازگشت به آن نقطه حركت مى‌كند؛ ولى به عين آن نقطه نمى‌رسد، بلکه به يك نقطهٔ محاذي با آن مى‌رسد و مجدداً دور ديگري