«تاريخ درس عبرت است براي ما. شما وقتي تاريخ مشروطيت را بخوانيد ميبينيد كه در مشروطه بعد از اينكه ابتدا پيش رفت، دستهايي آمد و تمام مردم ايران را به دو طبقه تقسيمبندي كرد. نه ايران تنها، از روحانيون بزرگ نجف يک دسته طرفدار مشروطيت، يک دسته دشمن مشروطه، علماي خود ايران، يک دسته طرفدار مشروطيت، يک دسته مخالف مشروطه... و اين يک نقشهاي بود که نقشه هم تأثير کرد و نگذاشت که مشروطه به آن طوري که علمای بزرگ طرحش را ريخته بودند، عملي بشود. به آنجا رساندند كه آنهايي كه مشروطهخواه بودند به دست يك عدّه كوبيده شدند؛ تا آنجا كه مثل مرحوم حاج شيخ فضلالله نوري در ايران براي خاطر اينكه ميگفت بايد مشروطه مشروعه باشد و آن مشروطهاي كه از غرب و شرق به ما برسد قبول نداريم، در همين تهران بر دار زدند و مردم هم پاي دار او رقصيدند يا كف زدند.»(86)
1. مقدمه
در تاريخ اخير ايران، چندين جنبش و حرکت اجتماعي رخ داد که منشأ تحولات در ساختار حکومتي و نيز جامعهٔ ايران گرديد. از آن جمله ميتوان به نهضت مشروطه اشاره کرد که در ابتدا به هدف مبارزه با ديکتاتوري شکل گرفت، اما در ادامه مسيري را پيمود