فشارهاي اقتصادي و نارضايتي است. از اينرو، شورش در مقايسه با انقلاب، بسيار زودگذر است و به شيوههاي مختلف ميتوان جلوي آن را گرفت.
2. حركات اعتراضي در شورشها از سرعت بيشتري برخوردارند. از اينرو دامنهٔ آشوب در مدت كوتاهتري جامعه را در بر ميگيرد، در حاليكه انقلابها ريشه در حيات تاريخي يك ملت داشته و چه بسا سالهاي طولاني جهت شروع اولين جرقهٔ رفتارهاي انقلابي لازم باشد.
3. در شورشها، رفتارهاي بسيار خشونتآميز و جنگ مسلحانه، از عناصر اصلي بهشمار ميروند؛ ليكن در انقلابها، انقلابيون اصولاً با نوعي برنامهٔ سياسي و تا حدودي از طريق تاكتيكهاي نظامي حساب شده و بعضاً در قالب احزاب سياسي عمل ميكنند.
د ـ اصلاح
كلمهٔ «اصلاح»(11) كه در مقابل كلمهٔ «افساد» به كار برده ميشود، به معناي سامان بخشيدن و به صلاح آوردن ميباشد. معناي اينگونه كلمات كه به اصطلاح اديبان، از اضداد شمرده ميشوند، به كمك يكديگر روشن ميشود؛ همانند كلمات روز و شب كه مفهوم هر يك از آنها با توجه به مفهوم ديگري شناخته ميشود. با مقايسهٔ مفهوم روز، بهمعناي روشنايي، و مفهوم شب، بهمعناي تاريكي، بهتر ميتوان مفهوم هر يك از اين كلمات را شناخت. كلماتي همچون خير و شر، خوبي و بدي، و اصلاح و افساد نيز از همين قبيل كلمات شمرده ميشوند. بنابراين كلمات اصلاح و افساد را بايد با يكديگر مقايسه كرد تا بتوان مفهوم روشني از آنها به ذهن آورد.
بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه مفاهيم «صلاح» و «فساد» دو مفهوم ارزشي هستند و تعريف آنها جز با توجه به مباني ارزشي هر جامعه امكانپذير نميباشد. از اينرو، با نيكو شمردن اصلاحات و ناپسند شمردن افساد، نميتوان مصداقهاي آنها را نيز مشخص نمود؛